شاید خیلی از ما نام "منصور حلاج" را در کتاب ها دیده و یا از جاهای مختلفی شنیده باشیم و ایشان را جز شخصیت های عرفانی بدانیم. حال در این نوشتار کوتاه می خواهم مطالبی مختصر از شرح حال منصور حلاج ارایه کنم تا با شخصیت وی بیشتر آشنا شویم.
نامش"حسین بن منصور" لقب وی "حلاج" است.
گفته شده سنی مذهب بوده است، اما خودش می گوید: «تا کنون که پنجاه سال دارم هیچ مذهبی اختیار نکرده ام». (قوس زندگی منصور حلاج/ نوشته ی: لوئی ماسیون/ ص 73).
خاندان وی آتش پرست بودند که نام بزرگ آنها "ابو ایوب شهابی" بود که در قرن چهارم زندگی می کرد. (عرفان و عارفان ایرانی ص 275)
حلاج اعتقادات خاصی داشت که کسی تا قبل از وی از آنها سخنی نگفته بود.
از جمله اعتقادات منحرف وی می توان از "حلول الله بر مخلوقات" و "واجب نبودن حج" و... نام برد که در نهایت ادعای خدایی کرد و أنا الحق را سر داد. به همین جهت علمای آن زمان فتوای کفرش را صادر و اعدامش کردند.
حلاج مجموعه آثاری دارد که در آن اعتقادات خودش را در قالب شعر و تجربیات عرفانی بیان کرده است.
وی در مجموعه آثارش قسمت «طواسین و بستان المعرفة» می گوید: «صاحبی و استاذی ابلیس و فرعون»: (یار و استاد من ابلیس و فرعون است).
و در قسمت اشعار می گوید: «کفرت بدین الله و الکفر واجب علی / و عند المسلمین قبیح»: (من به دین الله کفر ورزیدم و این کفر ورزیدن بر من واجب است، در حالی که کفر ورزیدن به دین الله در نزد مسلمانان زشت و قبیح است).
قصه های زشت و فضیحی در مورد حلاج در تاریخ نقل شده است. به عنوان نمونه:
ابن کثیر در تاریخش حکایت های زیادی از او نقل کرده است. به عنوان مثال در مورد حلاج می نویسد: «شبی حلاج به رختخواب عروسش رفت و قصد داشت با او زنا کند اما عروسش متوجه و بیدار شد. حلاج گفت: بلند شو نماز بخوان و بر من سجده کن! عروسش گفت: آیا بشری برای بشری دیگر سجده کند؟ حلاج گفت: «نعم إله فی السماء وإله فی الارض»: (آری! خدایی در آسمان است و خدایی در زمین). (البدایة والنهایة/ ج 11 / ص160)
این بود مختصری از شرح حال "حسین بن منصور حلاج".
جهت اطلاعات بیشتر می توانید به مجموعه آثار حلاج مراجعه کنید.
احادیث و سخنان رسول الله صلی الله علیه و سلم به دو صورت به ما رسیده است:
*به صورت متواتر
*به صورت خبرواحد
تذکر: علما و محدثین تعاریف گوناگونی از حدیث متواتر و خبرواحد کرده اند که جهت اطلاعات بیشتر می توانید به کتب اصول فقه و مصطلح الحدیث مراجعه کنید.
(به ادامه مطلب بروید)
معنای اصطلاحی: جمع آن "خوارج" است که در اصطلاح به فرقه ای گفته می شود که بر امام على علیه السلام و رضی الله عنه خروج کردند و کسانی را که ضد حاکم قیام می کنند را «خوارج» مىگویند. (آذرتاش و آذرنوش/ص:251 و فرهنگ لاروس/ ج1/ ص 881)
خوارج در مقابل جماعت است و در احادیث جماعت به دو معنا آمده است:
(به ادامه مطلب بروید)
یکی از مسایل اختلافی که بعد از گذشت عصر رسول الله و صحابه بین امت اسلام به وجود آمد، مساله ی زنده بودن رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد. همه ی مسلمانان معتقدند که انبیاء در قبرشان زنده هستند اما زنده بودن و حیات آنها چگونه است مورد بحث است.
عده ای معتقدند انبیاء در قبرشان حیات برزخی دارند و در مقابل گروهی ادعا می کنند که انبیاء در قبرشان زنده هستند و حیات دنیوی دارند که در واقع چنین ادعایی صحیح و قابل قبول نیست و صحیح همین است که بگوییم انبیاء حیات برزخی دارند. به همین جهت در این نوشتار قصد دارم به بررسی این مساله بپردازم.
قبل از پرداختن به این بحث لازم است بدانیم کسانی که مساله حیات دنیوی انبیاء در قبرشان را مطرح می کنند، به احادیثی از جمله این حدیث «الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلون» (مسند أبی یعلى/ ش:3425): «پیامبران در قبرهایشان زنده هستند و نماز می خوانند» و... استناد می کنند که برخی از دلایل شان ضعیف و برخی هم مانند همین حدیثی که به آن اشاره کردم صحیح است. ادامه مطلب ...
همه ی ما موظف هستیم که به عقائد وافکار یکدیگر احترام بگذاریم اما این نکته را باید متذکر شوم که انتقاد کردن به معنای توهین نیست چرا که اگر انتقاد براساس پایه های علمی و به دور از فحاشی، اهانت و تکفیر باشد نه تنها ایرادی ندارد بلکه باعث پیشرفت جامعه ی اسلامی می شود واین موضوع را شما در عصر سلف صالح زیاد می بینید.
چنانچه در عصر ائمه ی اربعه می بینیم که شاگردان یک مکتب، بنیان گذار آن مکتب را مورد نقد قرار می دادند و یکدیگر را با ارائه دلائل نقد می کردند و این برای آنها عیب نبود و این مساله هم توهین و بی احترامی نسبت به بزرگان و استادانشان محسوب نمی شد برخلاف باور عده ای که می گویند نباید روی حرف بزرگان و ائمه حرفی زد و نقد اشتباهات بزرگان و علما را یک جرم و توهین می دانند.
درحالی که امام ابویوسف و امام محمد در یک سوم مذهب یا بیش از آن با امام ابوحنیفه مخالف بودند و با ارائه ی دلیل نظریات یکدیگر را مورد نقد قرار می دادند و این اختلاف و نقدهای آنها سبب دوری و دشمنی آنها نشد بلکه باعث پیشرفت شان هم شد و امام ابوحنیفه هم شاگردانش را به خاطر مخالفت با وی از کلاس اخراج نکرد و به آنها برچسب نزد و آنها را منحرف خطاب نکرد.
به همین جهت این موضوع سبب شد تا علوم شرعی و احکام فقهی به جایی دست یابد که حتی بعد از گذشت بیش از هزار سال آراء و نظریات آن بزرگ مردان مورد استفاده وتوجه علما و اندیشمندان قرار گیرد. آری عصر ائمه ی اربعه عصر پیشرفت علمی بود که شاید جهان اسلام تا قیامت هم چنین عصری را تجربه نکند.
اما متاسفانه در برخی حوزه ها که ادعای پیروی از مذاهب و ائمه اربعه را دارند مشاهده شده است که طلاب را به خاطر مباحث علمی و اختلاف نظرهای فقهی که با استادش داشته است، با برچسب های مختلف مورد توهین قرار داده و آنها را اخراج کرده اند در حالی که امام ابوحنیفه رحمه الله با شاگردانش در مسایلی که با یکدیگر اختلاف داشتند چنین برخوردی نکرد.
رحمهم الله تعالی و رضی الله تعالی عنهم.
همه ی ما می دانیم که آرای اجتهادی علما غیر قابل مقایسه با قرآن و سنت است. زیرا:
* ممکن است در بین آرای علما اشتباهی باشد اما وجود اشتباه در ادله ی شرعی غیرممکن است.
* ادله ی شرعی حجت الله برهمه ی بندگان است در حالی که آرای علما چنین جایگاهی را ندارد و ممکن است نظر و رأی عالمی گاهی پذیرفته شود و گاهی پذیرفته نشود.
چنانچه امام مالک رحمه الله در مسجد النّبی هنگام تدریس گاهی با اشاره به قبر رسول الله می فرمود: « کلّ احدٍ یؤخذُ مِن قوله و یترک الّا صاحب هذا القبر» : ( سخن هر کسی ممکن است پذیرفته یا رد شود جز سخن صاحب این قبر). (الطبقات الکبری، ج1/ص39)
همچنین مجاهد ابن جُبیر رحمه اللّه که از تابعین بوده است می گوید: « لیس احدٌ مِن خلقِ اللّهِ عزَّ و جَلَّ الا یؤخَذُ مِن قوله و یُترک الا النبیّ» : ( هیچ آفریده ای از مخلوقات خدای بزرگ نیست مگر آن که می توان گفتار او را پذیرفت یا رد کرد جز پیامبر خدا). (الطبقات الکبری ج 1/ ص 39)
به این ترتیب اگر یک عالمی فتاوایش به هر دلیلی خلاف آیه و یا حدیث صحیح بود در این صورت رأی و فتوای آن عالم ترک و به حکم الله و رسول عمل می شود.
خداوند سبحان می فرماید: «أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ »(البقره/ 134): (آن ها امتی هستند که زمانه ی آن ها سپری شده است، نتیجه ی عمل شان به آنان می رسد، و نتیجه عمل شما به خودتان می رسد، و شما در باره ی عملکرد آنان پرسش نخواهید شد).
و در جای دیگر می فرماید: «فإن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ » (النساء/ 59): (چنانچه در مسأله ای اختلاف کردید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، برای رفع اختلاف به خدا و رسول مراجعه کنید).
خلاصه: هیچ کس حق ندارد با پذیرفتن رای یک نفر به مخالفت با حدیث صحیح برخیزد، چنانچه ابن عباس رضی الله عنهما سؤال یک نفر را با استناد به یک حدیث جواب داد و آن مرد گفت: ابوبکر و عمر چنین می گویند: ابن عباس در پاسخ گفت: (نزدیک است که از آسمان بر شما سنگ ببارد من می گویم: رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین فرموده است و شما می گویید: ابوبکر و عمر چنین گفته اند!!)
خدایا! به ما درک و فهم صحیح از دین عنایت فرما و ما را عامل به آیات و احادیث صحیح بگردان و تعصب بیجا را از ما دور بفرما