خداوند مذکر است یا مونث؟

یکی از سوالاتی که پیروان عقیده ی آتئیسم یا به عبارتی دیگر ملحدین (خداناباوران) مطرح می کنند این است که : چرا خداوند در قرآن با ضمیر مذکر «هو» معرفی شده است؟ مگر خداوند مذکر است؟
در جواب این سوال باید بگوییم:
1- جنس فرع جسم است و هر دوی آنها بیانگر نوعی نقص مانند محدودیت و فناپذیری و ... می باشند در حالی که خداوند متعال کمال مطلق است و هیچ نقصی در او وجود ندارد و برای او هیچ نقصی قابل تصور نیست و طرح چنین مسایلی هم درباره ذات الله معنا و مفهومی ندارد.
چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ» (شوری/11): «هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
2- جنسیت دلیلی بر فضیلت و برتری نیست تا بگوییم چون مذکر بر مؤنث برتری دارد لذا در قرآن، خداوند با ضمیر مذکر آمده است، در حالی که نه مذکر بر مؤنث و نه مؤنث بر مذکر برتری ندارد.
چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (حجرات/13): « ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریده ایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده ایم تا همدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما در نزد خدا متقی ترین شما است و خداوند آگاه و باخبر است».
3- همان طور که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا» (طه/113): «همچنین قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم » قرآن به زبان عربی نازل شده است بنابراین قواعد دستوری زبان عربی هم باید در آن رعایت شده باشد.
یکی از قواعد عربی این است که:
«برای مؤنث حقیقی و مجازی از الفاظ مؤنث استفاده می شود اما برای مذکر حقیقی و نیز امور مشترک بین مذکر و مؤنث و نیز اموری که اصلا جنسیت در آنها مطرح نیست و مؤنث حقیقی یا مجازی بودن آنها از طریق قاعده یا سماع تعیین نشده است از الفاظ مذکر استفاده می شود».
همان طور که در مورد اول ذکر شد خداوند متعال جسم و جنس ندارد بنابراین طبق این قاعده «اموری که اصلا جنسیت در آنها مطرح نیست و مؤنث حقیقی یا مجازی بودن آنها از طریق قاعده یا سماع تعیین نشده است از الفاظ مذکر استفاده می شود» برای خداوند در قرآن از ضمیر مذکر «هو» استفاده شده است.
و از سوی دیگر در زبان عرب اسامى خداوند مانند: «الله، رحمان، رحیم و...» از نظر لفظی، مذکر مجازی محسوب می شوند و مطابق قواعد زبان عربی باید صفت با موصوف و ضمیر با مرجع ضمیر از جهت جنس و تعداد مطابقت داشته باشد. به همین جهت ضمایری که به اسامی و اوصاف خداوند ارجاع داده شده، به صورت مذکر آمده است.
پس در قرآن ضمیر «هو» به خاطر مذکر بودن خداوند استفاده نشده است بلکه به خاطر قواعد زبان عربی چنانچه گفته شد، به کار رفته است.  

داستان ایمان آوردن پروفسور موریس بوکای

قرآن ستیزان و کسانی که فکر می کنند قرآن از سوی خدا نیامده است و قرآن کتاب آسمانی نیست این داستان را حتما بخوانند...
هنگامی که «فرانسوا میتران» در سال 1981 میلادی زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت،ازمصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون را برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل کند.
جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه، آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند.
رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه به نام «پروفسور موریس بوکای» بود، او بر خلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند، در صدد کشف راز و چگونگی مرگ فرعون بود. تحقیقات پروفسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد بقایای نمکی که پس از ساعت ها تحقیق بر حسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند. اما مسئله غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالم تر از سایر اجساد، باقی مانده در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است.
حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد وقتی دید نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است و از خود سوال می کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898 میلادی و تقریبا در حدود 200 سال قبل کشف شده است! در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟!
چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیج انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسأله نمی گذرد؟!
و آیا ممکن است محمد صلی الله علیه و سلم هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟ پروفسور موریس بوکای تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند.
پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر بازگرداندند ولی موریس بوکای ذهنش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و آیه 92 سوره یونس را برای او تلاوت نمود.
این آیه او را بسیار تحت تاثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم موریس بوکای با تغییرات بسیاری که در فکر، اندیشه و آیینش به وجود آمده بود به فرانسه بازگشت و سال ها در مورد تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد را نیافت و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد.
اما آیه ای که سبب مسلمان شدن پرفسور «پروفسور موریس بوکای» شد این بود:
«فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِّنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ» (یونس/92): «ما امروز جسد تو را (از امواج دریا و یورش ماهی ها) نجات می دهیم (و آن را به ساحل و به پیش کسانی که تو را خدا می دانستند می رسانیم) تا برای کسانی که اینجا نیستند و برای آیندگان درس عبرتی باشی. بیگمان بسیاری از مردمان از آیات (خواندنی قرآن و دیدنی جهان) ما غافل و بی خبرند».

پاسخ به شبهه ای پیرامون تشهد

سوال: «مسلمانان در قسمتی از نماز می گویند: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» حال سوال این است که پیامبر وقتی به این قسمت می رسید چه می گفت؟»
لازم به ذکر است که این سوال و شبهه از سوی اسلام ستیزان به شکل خیلی بی ادبانه ای مطرح شده بود که بنده آن را اصلاح کردم.
قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم: پیامبرصلی الله علیه و سلم همان طوری که ما امروز نماز می خوانیم، نماز می خواندند و به عبارتی دیگر چگونگی و روش خواندن نماز و اصل آن را از پیامبر آموخته ایم و به گونه ای عمل می کنیم که ایشان عمل کرده است و این نه تنها در نماز است، بلکه در تمام مسائل و احکام دین به همان شکلی که رسول الله عمل کرده است ما هم عمل می کنیم.
بنابراین احکام برای همه ی مسلمانان است و پیامبر مقدم و اولی تر از همه در عمل کردن به احکام است و بین ایشان و سایر مسلمانان تفاوتی وجود ندارد مگر در بعضی از حقوق یا تکالیف خاص که مخصوص به خود پیامبر است.
حال می پردازیم به پاسخ این سوال:
همان طور که گفته شد پیامبر صلی الله علیه و سلم همان گونه نماز می خواند که اکنون ما می خوانیم و پیامبر اسلام برای این که به مسلمانان روش خواندن نماز را آموزش دهد، در حضور آنها نماز می خواند و می فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِى أُصَلِّى»: «نماز بخوانید، همچنانکه مرا می بینید نماز می خوانم». (متفق علیه)
تا جایی که روزی رسول الله صلی الله علیه و سلم بر روی منبر نماز خواند و بعد از این که نمازشان تمام شد رو به مردم کرد و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا صَنَعْتُ هَذَا لِتَأْتَمُّوا بِی وَلِتَعَلَّمُوا صَلَاتِی»: « ای مردم این کار را کردم تا به من اقتدا کنید و نمازم را فرا گیرید». (متفق علیه)
پس تمام آنچه که ما در نماز می خوانیم همان چیزی است که رسول الله در نماز می خواندند و تهشد هم از این قاعده مستثناء نیست. چنانچه رسول الله مکرم اسلام تشهد را این چنین به ما و اصحابش آموزش دادند:
عبدالله بن مسعود رضی الله عنهما می گوید: ما به امامت پیامبر نماز خواندیم و گفتیم: سلام بر خدا، سلام بر جبرئیل، سلام بر میکائیل و سلام بر فلان و فلان؛ وقتى که پیامبر از نماز فارغ شد رو به ما کرد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلامُ فَإِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلِ: التَّحِیَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ فَإِنَّکُمْ إِذَا قُلْتُمُوهَا أَصَابَتْ کُلَّ عَبْدٍ لِلَّهِ صَالِحٍ فِی السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»: «یکى از اسم های الله سلام است؛ شما وقتى در نماز برای تشهد مى نشینید باید بگویید: همه درود ها و برکات و پاکی ها سزاوار ذات الله مى باشد و درود و رحمت و برکت خدا بر شما اى رسول خدا و درود بر ما و بندگان صالح و درستکار خدا. وقتى که نمازگزار نام بندگان صالح را ذکر کرد ثواب آن به تمام بندگان درستکار خدا در زمین و آسمان مى رسد سپس باید بگوید: اعتراف مى کنم که هیچ کسى سزاوار پرستش نیست جز ذات الله و اعتراف مى کنم که محمّد بنده و فرستاده خداست». (متفق علیه)
پس به این نتیجه می رسیم که رسول الله صلی الله علیه و سلم همان طور که روش خواندن نماز را به ما آموخته، خواندن تشهد و الفاظ آن را به اصحاب و مسلمانان آموخته است و نماز رسول الله با سایر مسلمانان هیچ فرقی نداشته و این نمازی که ما می خوانیم همان نمازی است که رسول الله خوانده است و همه ی مذاهب اسلامی معتقدند صلوات و سلام فرستادن و شهادت دادن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم امری متعارف و رایج بوده که توسط پیامبر انجام می شده و این از رسول الله ثابت شده است و این مطلب و نظریه را منابع مختلف شیعه و سنی تأیید می‌کند.  

جان دیون پورت و دفاع از اسلام

دشمنان اسلام همواره با طرح شبهات و مطالب غیر علمی تلاش می کنند چهره ی اسلام را بد کرده و از اسلام آوردن افراد جلوگیری کنند اما آنها با عکس آنچه که پیش بینی می کردند روبه رو شدند و ما امروز شاهد این هستیم که روز به روز تعداد مسلمانان در اروپا، آمریکا و جهان غرب بیشتر می شود و مردم دنیا به این دین مقدس و آسمانی علاقه نشان می دهند.
اما آنچه که بیشتر برای من جالب است ایمان آوردن دانشمندان و محققان غرب است که برخی از آنها هم بعد از مطالعه و تحقیق بر روی آیات قرآن و اسلام، اعتراف کردند که  قرآن کتابی است آسمانی که هیچ گونه تحریفی در آن صورت نگرفته است. به همین جهت در این مقاله می خواهم به معرفی یکی از محققین و پژوهشگران انگلیسی بپردازم که نامش «جان دیون پورت» است.
جان دیون پورت از نخستین کسانى است که در برابر تهمت‏هاى کشیش‏ها و دروغ‏ها و توهین‏هاى آنها درباره اسلام و پیامبر به پا خواست و به دفاع از حق و حقیقت پرداخت و اسلام واقعی را به مردم اروپا معرفی کرد. دیون پورت در ابتدا اتهاماتى را که علیه پیامبر صلی الله علیه و سلم در میان مردم اروپا منتشر شده بود را تقسیم بندی کرد و سپس به رد آنها پرداخت. این دانشمند انگلیسی ضمن رد این اتهامات، اسلام را یکى از قوى‏ترین و برترین ادیان می داند و معتقد است اسلام آمده تا مکاتب و فلسفه‏هاى بشرى را تحت تأثیر و نفوذ قرار دهد.
دیون پورت در دفاع از پیامبر و قرآن کتابی نوشت با عنوان «An Apology for Mohammed and Koran» که این کتاب برای اولین بار در سال 1869 میلادی در لندن منتشر شد و خوشبختانه این کتاب در دهه ی 30 شمسی توسط «غلامرضا سعیدی» با عنوان «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» ترجمه شد که از آن تاریخ تا به امروز این کتاب چاپ و منتشر شده است.
جان دیون پورت در قسمتی از این کتاب درباره شخصیت پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌نویسد: «محمد فرد عرب و ساده زیست بود که قبایل پراکنده ی کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را به یک جامعه فشرده و مطیعی تبدیل کرد و در میان ملت های روی زمین آنها را با صفات و اخلاق تازه ای معرفی کرد. کمتر از 30 سال با همین روش امپراتور قسطنطنیه را شکست داد و پادشاهان ایران را از بین برد. سوریه بین النهرین و مصر را فتح کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریای خزر و رود سیحون گسترش داد. آری محمد قهرمان همان مردی است که شور و حرارت و نبوغش توانست دینی را تاسیس کند که همان دین چنان قوی شد که پیروان زرتشت را به صورت چند جامعه پراکنده تنزل داد و پس از فتح هندوستان، کیش برهمنی سابق و همچنین کیش بودائی را که بسیار گسترش پیدا کرده بود را از بین برد و آن همه سرزمین ها را از حیطه اقتدار مسیحیت خارج کرد و به تدریج تمام قسمت های شرق و مستعمرات آفریقایی روم را از سرزمین مصر گرفته تا جبل الطارق تصرف کرد». (کتاب عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن / ص65)
آری این واقعیتی است که هرگاه دانشمندان یا پژوهشگران غرب درباره ی قرآن و اسلام تحقیق کردند نه تنها عیبی در این دین و کتاب آسمانی ندیدند بلکه پس از بررسی و تحقیق به حق بودن آنها اعتراف کرده و ایمان آوردند و به دفاع از اسلام و قرآن پرداختند. اما متاسفانه افرادی جاهل بدون هیچ گونه شناخت و آگاهی از قرآن و اسلام علیه این مکتب پاک تبلیغات می کنند و شبهاتی را مطرح می کنند.
البته ما از این مخالفت ها و تبلیغات منفی ناراحت نیستیم چون تجربه ثابت کرده است هرچقدر که در مورد یک چیز تبلیغات سوء می شود و از آن منع می شود، مردم بیشتر به آن علاقه و حساسیت نشان می دهند.
به قول معروف «الانسان حریص علی ما منع»: «انسان از چیزی که منع شده است، حریص است».
لذا هرچقدر که دشمنان اسلام نسبت به این دین و قرآن تبلیغات منفی کنند و مردم را از روی آوردن به اسلام منع کنند و شبهاتی را مطرح کنند، این کارشان سبب پیشرفت اسلام و شناخته شدن قرآن می شود چنانچه امروز ما شاهد پیشرفت اسلام در جهان غرب هستیم.
به قول استاد «مرتضی مطهری» که می گوید: «من بر خلاف بسیارى از افراد از تشکیکات و ایجاد شبهه هایى که در مسائل اسلامى می شود - با همه علاقه و اعتقادى که به این دین دارم - به هیچ وجه ناراحت نمی شوم بلکه خوشحال مى ‏شوم؛ زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده ‏ام که این آیین مقدس آسمانى در هر جبهه از جبهه ‏ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده با نیرومندى و سرافرازى و رونق بیشترى آشکار شده است». (نظام حقوق زن در اسلام/ ص47) 


چند سوال و جواب پیرامون بیت الله

سوال: اللّه یا لامکان است و یا بر عرش اِستوا فرموده است اما در هر دو حالت سؤالِ بنده به قوّهء خودش باقیست. پس این لفظِ بیتُ‌اللّه «خانهء خُدا» به چه معناست؟
پاسخ: «بیت الله» به معنای خانه خداست اما این خانه به این معنایی که ما فکر می کنیم نیست. چون خانه یعنی سرپناهی برای انسان و سایر حیوانات که آنها را از سرما، گرما و همچنین آنها را از رسیدن آسیب و ضرر از سوی سایر حیوانات دیگر حفظ کند.  
ادامه مطلب ...

علت تکرار در قرآن

قرآن در رساندن پیام از اسلوب و روش های مختلفی استفاده کرده است که یکی از این روش ها تکرار یک کلمه، جمله و یا یک آیه می باشد که به طور کلی تکرار در قرآن را به دو دسته تقسیم می شود:

* تکرار لفظى: این که لفظى به صورت مفرد یا مرکب بیش از یک بار تکرار شده باشد که این نوع تکرار انواع و اقسام مختلفی دارد برای طولانی نشدن مطلب از بیان آنها خودداری کردم.

* تکرار معنوى: ممکن است یک مضمون و یا مفهوم یک آیه چند بار تکرار شود. مانند تکرار داستان ابراهیم یا موسى و... که داستان از نظر مفهوم یکی است اما آن داستان با الفاظ مختلفی بیان شده است.

شاید برای برخی این روش عجیب باشد و شاید برخی آن را بیهوده گویی تلقی کنند اما باید بگویم که در این روش فوائد زیادی وجود دارد و علما و قرآن پژوهان مطالبی را در این رابطه بیان کرده اند تا جایی که برخی در مورد این مساله کتاب تألیف کرده اند که از جمله ی آنها می توان کتاب «اسرار التکرار فی القرآن» تالیف «محمود بن حمزة کرمانی» را نام برد.

بنابراین تکرار در فصاحت کلام خلالی وارد نمی کند چون در علم معانى و بیان و بدیع چنین چیزی وجود ندارد که کلام فصیح باید از تکرار خالى باشد بلکه گاهى اوقات با توجه به شرایط و مقتضیات سخن، تکرار در کلام ضرورت هم پیدا مى‏کند.

فلسفه و انگیزه های تکرار در قرآن:
در قرآن بیهوده‌گویی وجود ندارد بلکه آیات و پیام های الهی هدفمند است و برای ما درس و نکات مهمی دارد. در قرآن برخی آیات و جملات تکرار شده که در این تکرارها حکمت های زیادی نهفته است که بنده با توجه به دو آیه ای که از آن سوال شده به همراه توضیحاتی مختصر به آنها اشاره می کنم:

*تأکید: گاهی آیات و جملات به منظور تأکید کردن یک موضوع یا مسأله ای تکرار می شود. به عنوان مثال: در همین آیه ای که سوال شده بود، خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُواْ السُّوءَ بجِهَالَةٍ ثمُ‏َّ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَالِکَ وَ أَصْلَحُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیم» (نحل، 119): «به هر حال پروردگارت نسبت به کسانی که از روی حماقت و سفاهت کارهای بد می کنند و بعد از آن توبه می نمایند و به اصلاح می پردازند، بس آمرزنده و مهربان است).

همان طور که ملاحظه کردید در این آیه «إِنَّ رَبَّکَ» دو بار تکرار شده است که این تکرار دو علت می تواند داشته باشد:

* خداوند می خواهد این را به ما تأکید کند و بفهماند که هرکس از روی نادانی و جهل کار اشتباهی کرد و سپس توبه کرد و به فکر جبران و اصلاح اشتباهات خویش شد، او را می بخشد.

*زمانی که کلام طولانی شود، «إنّ» به همراه اسمش تکرار می شود. (أسرار التکرار فی القرآن/ ص: 163)

تذکر و یادآوری: تذکر ویادآوری در زندگی انسان اهمیت بسیار زیادی دارد چون انسان معمولا فراموش کار است به همین جهت خداوند در سی وهفت جای قرآن انسان را فراموش کار معرفی کرده است. لذا گاهی اوقات نیاز هست که برخی مسایل یادآوری شود.

به همین جهت خداوند در سوره نور، آیه 59 را تکرار کرد در حالی که در آیه ی قبل فرموده بود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ...» (نور/58): (ای کسانی که ایمان آورده اید! باید بردگان شما و همچنین کودکان تان که به حدّ بلوغ نرسیده اند در سه وقت اجازه بگیرند).

اما از آنجایی که این مساله مهم است و ممکن است انسان این مساله را فراموش کند، در آیه بعد مجددا تاکید و یادآوری شد: «وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا...» (نور/59): (هنگامی که کودکان شما به سن بلوغ رسیدند باید اجازه بگیرند).

البته علت های دیگری همچون: «هشدار، هدایت افکار، تکرار تهدید و... » وجود دارد که بنده به خاطر طولانی نشدن مطلب به همین مقدار اکتفا کردم.

بنابراین اگر در قرآن، آیه یا جمله یا کلمه ای تکرار شده است بنابر علت های مختلفی این کار صورت گرفته است که این مساله خالی از حکمت نیست و این تکرارها در فصاحت و بلاغت قرآن خللی وارد نمی کند.