رعایت کردن ترتیب سوره ها در نماز

سوال: درمورد ترتیب خواندن سوره ها: اگر نماز گذار رکعت اول سوره ناس را خواند و رکعت دوم سوره فلق را خواند حکمش چیست؟ لطفا با دلیل پاسخ دهید.
جواب: قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم: در مورد توقیفی بودن یا نبودن ترتیب سوره های قرآن بین علما اختلاف نظر وجود دارد اما جمهور علما معتقدند ترتیب سوره ها توقیفی نیست و اجتهادی است و دلیل شان این حدیث حذفیه رضی الله عنه می باشد:
که ایشان روایت کرده است: رسول الله صلی الله علیه وسلم شبی در نماز شب سوره ی بقره، سپس سوره ی نساء و سپس سوره ی آل عمران را خواند. (صحیح مسلم / ش:772)
حال اگر ترتیب سوره ها توقیفی و واجب می بود باید ابتدا سوره آل عمران و بعد سوره نساء خوانده می شد.
همچنین مصاحفی که در دست صحابه بود، ترتیب سوره ها در آن ها متفاوت بود.
حال با توجه به این نکته برخی از علما معتقدند رعایت نکردن ترتیب سوره ها در نماز مکروه هست.
چون مسلمانان بعد از عصر صحابه بر همگام شدن با ترتیب موجود در قرآن و ناپسند بودن عدم رعایت آن اتفاق نظرکردند.
برهمین اساس مستحب است نمازگزار قرآن را به همان ترتیبی که در قرآن آمده است بخواند و بر عکس خواندن سوره ها یعنی از آخر قرآن به اول مانند آنچه که در سوال آمده است اول سوره ناس سپس سورة فلق را بخواند، مکروه است.
چون با این کار شخص با ترتیب قرآن مسلمانان و تمام نمازگزاران جهان اسلام مخالفت کرده است.
البته لازم به ذکر است اگر کسی از روی فراموشی ترتیب سوره ها را رعایت نکند کراهیتی ندارد و کراهیت زمانی است که شخص عمدا ترتیب را رعایت نکند.
والله اعلم و بالله التوفیق

آیا خضر زنده است؟

سوال: آیا خضر زنده است؟
جواب: بنابر قول صحیح و براساس دلایل معتبر، خضر زنده نیست.
چون اگر بگوییم خضر زنده است این سوال مطرح می شود که اگر او زنده است پس چرا با رسول الله صلی الله علیه و سلم بیعت نکرده و از ایشان پیروی نکرده است؟
زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیثی می فرماید: «والذی نفسی بیده لو کان موسى حیاً ما وسعه إلا أن یتبعنی»: «قسم به کسی که جانم در دست اوست! اگر موسی زنده می بود، برای او جز پیروی از من درست نمی بود». (مصنف ابن أبی شیبة/ ش:26421 و...)
همچنین خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ» (انبیاء/34): «ما برای هیچ انسانی پیش از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم».
در این آیه خداوند اشاره به این دارد که رسول الله صلی الله علیه و سلم هم روزی از دنیا می رود و قبل از ایشان کسی نبوده که جاودان و زنده مانده باشد بلکه هر کسی به دنیا آمده در نهایت از دنیا رفته و مرده است و خضر علیه السلام هم از این قاعده مستثنا نیست.
همچنین رسول الله صلی الله علیه و سلم در اواخر عمر مبارک شان خبر از مردن افراد از زمان خودش تا صد سال بعد داده است و فرموده است: «أَرَأَیْتَکُمْ لَیْلَتَکُمْ هَذِهِ فَإِنَّ رَأْسَ مِائَةِ سَنَةٍ مِنْهَا لا یَبْقَى مِمَّنْ هُوَ عَلَى ظَهْرِ الأَرْضِ أَحَدٌ» (صحیح بخاری/ ش:116): «امشب را بخاطر بسپارید! زیرا پس از گذشت صد سال از این تاریخ، احدی از کسانی که روی زمین قرار دارند باقی نخواهد ماند».
بنابراین با توجه به دلایل معتبر از قرآن و حدیث خضر زنده نیست و از دنیا رفته است و نظر بیشتر علما و دانشمندان جهان اسلام هم همین است.


والله اعلم و بالله التوفیق

همرنگ شدن با جماعت به چه قیمتی؟

یکی از اشتباهات رایج بین مردم و جامعه این است که هرچه می شود می گویند: مانند اکثریت باش!
به عبارتی دیگر: گرخواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش.
و این اصطلاح در موارد زیادی به کار می رود.
به عنوان مثال: اگر خانمی در جامعه و محیطی که بی عفتی و بی حجابی است بخواهد چادر بپوشد و حجاب داشته باشد، اطرافیانش می گویند: تو هم مانند بقیه باش!
یا جوانی که بخواهد پوشش و ظاهری اسلامی داشته باشد، دوستانش به او می گویند: این چه وضع و ظاهری است؟ تو هم مثل همه جوانان تیپ بزن و لباس بپوش!
 این در حالی است که قرآن، همواره "اکثریت" را مذمت کرده است و می فرماید:
«أکثر الناس ﻻ‌ ﻳﻌﻠﻤﻮﻥ»: «بیشتر مردم نمی دانند»
«أکثر الناس ﻻ‌ ﻳﺸﻜﺮﻭﻥ»: «بیشتر مردم ناسپاس هستند»
«أکثر الناس ﻻ‌ ﻳﺆﻣﻨﻮﻥ»: «بیشتر مردم ایمان نمی آورند»
«أکثرهم ﻓﺎﺳﻘﻮﻥ»: «بیشترشان گناه کار و فاسق هستند»
«أکثرهم ﻳﺠﻬﻠﻮﻥ»: «بیشترشان نمی دانند»
«أکثرهم ﻻ‌ ﻳﻌﻘﻠﻮﻥ»: «بیشترشان نمی فهمند»
«أکثرهم ﻻ‌ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ»: «بیشترشان نمی شنوند»
اما در مورد "اقلیت" می فرماید:
«ﻭﻗﻠﻴﻞ ﻣﻦ ﻋﺒﺎﺩﻱ ﺍﻟﺸﻜﻮﺭ»: «اندکی از بندگانم سپاسگزارند»
«ﻭﻣﺎ ﺁﻣﻦ ﻣﻌﻪ ﺇﻻ‌ ﻗﻠﻴﻞ»: «و جز تعداد اندکی همراه او ایمان نیاورده بودند»
«فقلیلا ما یؤمنون»: «کمتر ایمان می آورند»
«فلا یؤمنون الا قلیلا»: «جز تعداد اندکی ایمان نمی آورند»
«ولایذکرون الله الا قلیلا»: «جز تعداد اندکی به عبادت الله نمی پردازند»
حال سوال این است: همرنگ شدن با جماعت (اکثریت) به چه قیمتی؟
با جماعت و اکثریتی که برخلاف دستورات الهی و راه و روش رسول الله صلی الله علیه و سلم عمل می کنند!

حقیقت مکالمه خسروپرویز و سفیر رسول الله چیست؟

مدتی است در فضای مجازی متنی منتشر شده است که در ابتدای آن متن آمده است: «تنها سکانس دیدنى (٣٠ ثانیه) از فیلم محمد رسول الله که مکالمات خسرو شاه ایران در صدا و سیمای جمهوری اسلامی حذف گردیده است».
و در ادامه متن گفت و گویی میان خسرو پرویز و پیک رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده است و در این گفت و گو مطالبی از جمله بحث زنان و فرهنگ و... بیان شده است به طوری که گویا اسلام نه تنها چیز جدیدی برای ایران نداشت بلکه قرن‌ها از فرهنگ ایران عقب تر بوده!
و در پایان این پیام آمده است: «و این چنین شد که خسروپرویز آن نامه را پاره کرد و گفت: اگر شما الان می خواهید راه انسانیت را بما نشان بدهید ما ۱۱۰۰ سال پیش آن را یافتیم»!
در پاسخ به این متن و پیام باید بگویم: دو مطلب دروغ در این متن و پیام وجود دارد: 
ادامه مطلب ...

آیا خداوند می تواند چیزی را خلق کند...؟

سوال: بنده جوانی مسلمان هستم و براساس تعالیم اسلامی تربیت شده ام و هم اکنون در ایالات متحده درس می خوانم و همان طور که می دانید در اینجا شیاطین انسی و جنی زیاد است. روزی یکی از ملحدین از من سوال کرد که الله بر هرچیزی قادر و توانا است و تو به این مساله ایمان داری حال سوال من این است که آیا الله توانایی دارد سنگ بزرگی را خلق کند و توانایی حرکت دادن آن را نداشته باشد؟
جواب: قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم: عادت و روش سلف صالح این بود که از نشست و برخواست با افراد اهل هواء و شبهه افکن دوری می کردند زیرا هم نشینی با چنین افرادی سبب مریض شدن قلب و ایجاد شک و شبهه در ایمان می شود. به خصوص کسانی که اهل علم نیستند و با فن مناظره و آداب آن آشنایی ندارند نباید با چنین افرادی رفت و آمد کنند و با آنها هم نشین شوند. لذا توصیه ی ما به شما این است که تا حد امکان از هم نشینی با چنین افرادی دوری کنید.
اما در جواب سوال ملحدی که گفته بود: آیا الله توانایی دارد سنگ بزرگی را خلق کند... باید گفت: این سخن باطل است زیرا الله بر هر چیزی قادر است و کسی که بر هر چیزی قادر و توانا است چگونه می تواند سنگی را خلق کند و بعد توانایی جابه جایی آن را نداشته باشد؟
مقایسه کردن افعال مخلوقات به خالق اشتباه است. این مانند ذره ای است در فضا که الله متعال آن را هرطور که بخواهد جابه جا می کند و هر زمان که بخواهد آن را نابود می کند. آیا تصور انسان به سنگی بزرگ تر از آسمان و زمین و افلاک می رسد؟ که الله متعال روز قیامت آسمان و زمین را نابود می کند.
بنابراین این سوال از ریشه اشتباه هست و الله متعال قادر است این سنگ بزرگ را خلق کند و آن را نابود کند این در حالی است که  نابود کردن آن دشوار تر از جابه جایی آن است پس وقتی الله متعال قادر است آن سنگ بزرگ را نابود کند پس به جابه جایی کردن آن هم قادر است.
به این ترتیب هیچ چیزی مثل و مانند الله نیست و از آنچه که انجام می دهد سوال کرده نمی شود و کاری را بدون از حکمت انجام نمی دهد.


والله اعلم و بالله التوفیق

فرق بین “جاهل” و “بی سواد”

شاید برخی از ما فکر می کنیم هر بی سوادی نادان است و هر باسوادی دانا! در حالی که این اشتباه است.
کلمه "سواد" از "أسود" گرفته شده است یعنی سیاهی. در زمان قدیم با مرکب سیاه می نوشتند و هرکسی که می توانست آن سیاهی ها را بخواند به او می گفتند: با سواد.
اما "جهل و نادانی" ربطی به خواندن و نوشتن ندارد یعنی ممکن است شخصی توانایی خواندن و نوشتن را داشته باشد اما جاهل و نادان باشد. 
ادامه مطلب ...

آیا شیطان برای فریب آدم وارد بهشت شد؟

طرح شبهه: وقتی شیطان به آدم سجده نکرد، خداوند او را از بهشت بیرون کرد. حال چطور شد که شیطان توانست دوباره وارد بهشت شود و آدم و حوا را فریب دهد؟
پاسخ به شبهه: متاسفانه اسلام ستیزان این شبهه را هم در قالب جک و طنز درآورده اند که در این قالب قصد تمسخر اسلام و قرآن را دارند و در واقع می خواهند اسلام و قرآن را به تناقض گویی متهم کنند و آن را کتابی غیرآسمانی معرفی کنند.
اما قبل از پاسخ به این شبهه باید بگویم: کسی که این شبهه را مطرح کرده است یا نسبت به اسلام و قرآن آگاهی نداشته است و یا این که آگاه بوده اما به خاطر غرض هایی قصد عوام فریبی داشته است.
حال می پردازیم به پاسخ و بررسی این شبهه: زمانی که شیطان تکبر کرد و از فرمان الهی سرپیچی کرد و برای آدم سجده نکرد خداوند او را از درگاه خود بیرون کرد. شیطان پس از این که مقام و جایگاه خود را از دست داد و از بهشت اخراج شد از خداوند خواست که به او تا روز قیامت مهلت دهد و او را از بین نبرد تا در مسیرهدایت و رستگاری در کمین انسان بنشیند و از چپ، راست، جلو و پشت به سراغ او برود و او را گمراه و منحرف کند. خداوند هم این خواسته شیطان را پذیرفت و فرمود: من هم جهنم را برای تو و کسانی که از تو پیروی می کنند آماده کرده ام. (اعراف/ آیات 18-14)
بنابراین شیطان برای فریب و گمراه کردن انسان از هر راه و روشی استفاده می کند و آدم و حوا را به وسیله ی«وسوسه» فریب داد.
چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ...» (طه/ 120): سپس شیطان (با نیرنگ و حیله) آدم را وسوسه کرد... و در جای دیگر می فرماید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ...» (أعراف /20): سپس شیطان آدم و حوا را وسوسه کرد... .
همان طور که در این آیات مشاهده کردید خداوند از کلمه «وسوسه» استفاده کرد و علمای لغت این کلمه را این چنین ترجمه و معنا کرده اند:
 "وسوسه" یعنی: "پیدا شدن اندیشه بد در دل". (فرهنگ جامع معین)
 "وسوسه" یعنی: بد اندیشیدن، چیزی بی نفع و بی خیر در دل افکندن توسط شیطان، اندیشه های بدی که شیطان در دل مردم می افکند. (لغتنامه دهخدا)
بنابراین شیطان برای فریب آدم و حوا از کلمه "وسوسه" استفاده کرد و امکان ارتباط و وسوسه شیطان، نیازی به حضور فیزیکی او نزد انسان ندارد به همین جهت خداوند از کلمه «وسوسه» استفاده کرد. برهمین این اساس شیطان بدون ورود به بهشت آدم را وسوسه و در نهایت فریب داد.
 خلاصه: شیطان نه داخل بهشت شد و نه به صورت جسمی مقابل آدم آمد بلکه خارج از بهشت با تدلیس و وسوسه آنها را فریب داد و امروزه با پیشرفت دانش بشر، این توانایی به وجود آمده که بدون حضور فیزیکی در یک مکان می توان با صدا، تصویر و حتی تصویر سه بعدی با دیگران ارتباط برقرار کرد. پس با توجه به این نکته و نیز با در نظر داشتن این حقیقت که در قرآن هم آمده است و به آن اشاره شد، شیطان از همان زمانی که اخراج شد، اجازه ارتباط و گمراه کردن انسان را از پروردگار دریافت کرد. 
بنابراین انسان همواره باید از شر وسوسه های شیطان به خداوند پناه ببرد چنانچه خداوند به رسول الله صلی الله علیه و سلم این سفارش را کرد و سوره "ناس" را نازل کرد و فرمود: «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ»: بگو ای محمد که از شر وسوسه های شیطان به خداوند پناه می برم.
چون وسوسه یکی از چیزهایی است که شیطان به وسیله آن انسان را فریب می دهد چنانچه آدم و حوا را فریب داد.

خداوند مذکر است یا مونث؟

یکی از سوالاتی که پیروان عقیده ی آتئیسم یا به عبارتی دیگر ملحدین (خداناباوران) مطرح می کنند این است که : چرا خداوند در قرآن با ضمیر مذکر «هو» معرفی شده است؟ مگر خداوند مذکر است؟
در جواب این سوال باید بگوییم:
1- جنس فرع جسم است و هر دوی آنها بیانگر نوعی نقص مانند محدودیت و فناپذیری و ... می باشند در حالی که خداوند متعال کمال مطلق است و هیچ نقصی در او وجود ندارد و برای او هیچ نقصی قابل تصور نیست و طرح چنین مسایلی هم درباره ذات الله معنا و مفهومی ندارد.
چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ» (شوری/11): «هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
2- جنسیت دلیلی بر فضیلت و برتری نیست تا بگوییم چون مذکر بر مؤنث برتری دارد لذا در قرآن، خداوند با ضمیر مذکر آمده است، در حالی که نه مذکر بر مؤنث و نه مؤنث بر مذکر برتری ندارد.
چنانچه خداوند در قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (حجرات/13): « ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریده ایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده ایم تا همدیگر را بشناسید. گرامی ترین شما در نزد خدا متقی ترین شما است و خداوند آگاه و باخبر است».
3- همان طور که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا» (طه/113): «همچنین قرآن را به زبان عربی فرو فرستادیم » قرآن به زبان عربی نازل شده است بنابراین قواعد دستوری زبان عربی هم باید در آن رعایت شده باشد.
یکی از قواعد عربی این است که:
«برای مؤنث حقیقی و مجازی از الفاظ مؤنث استفاده می شود اما برای مذکر حقیقی و نیز امور مشترک بین مذکر و مؤنث و نیز اموری که اصلا جنسیت در آنها مطرح نیست و مؤنث حقیقی یا مجازی بودن آنها از طریق قاعده یا سماع تعیین نشده است از الفاظ مذکر استفاده می شود».
همان طور که در مورد اول ذکر شد خداوند متعال جسم و جنس ندارد بنابراین طبق این قاعده «اموری که اصلا جنسیت در آنها مطرح نیست و مؤنث حقیقی یا مجازی بودن آنها از طریق قاعده یا سماع تعیین نشده است از الفاظ مذکر استفاده می شود» برای خداوند در قرآن از ضمیر مذکر «هو» استفاده شده است.
و از سوی دیگر در زبان عرب اسامى خداوند مانند: «الله، رحمان، رحیم و...» از نظر لفظی، مذکر مجازی محسوب می شوند و مطابق قواعد زبان عربی باید صفت با موصوف و ضمیر با مرجع ضمیر از جهت جنس و تعداد مطابقت داشته باشد. به همین جهت ضمایری که به اسامی و اوصاف خداوند ارجاع داده شده، به صورت مذکر آمده است.
پس در قرآن ضمیر «هو» به خاطر مذکر بودن خداوند استفاده نشده است بلکه به خاطر قواعد زبان عربی چنانچه گفته شد، به کار رفته است.