ازدواج مجدد بدون اجازه همسر اول

با سلام سوالاتی داشتم لطفا راهنمایی ام کنید.
سوال اول: آیا مردی که می خواهد همسر دوم اختیار کند باید حتما از همسر اولش اجازه کتبی بگیرد یا اصلا بدون اینکه به او بگوید این کار را انجام دهد؟

جواب: اسلام داشتن چهار همسر را به طور هم زمان برای مرد جایز می داند و ازدواج مجدد مرد مشروط به اجازه همسر اول نیست.

سوال دوم: آیا همسر دوم باید حتما زنی مطلقه یا بیوه باشد یا نه دختر باکره هم می توان به عنوان همسر دوم اختیار کرد؟
جواب: خیر لازم نیست که حتما همسر دوم مطلقه و یا بیوه باشد. مرد می تواند با دختر باکره هم ازدواج کند.
سوال سوم: اگر عاقد خطبه عقد راجاری کرد آن زن و مرد با هم محرم هستند دیگر نیازی نیست که داخل شناسنامه ثبت شود؟
جواب: از نظر شرع چند چیز از شرایط صحت نکاح است که عبارتند از: رضایت دختر و پسر، رضایت سرپرست دختر، حضور دو شاهد و تعیین مهریه.
اگر این موارد در ازدواج بود، ازدواج صحیح است و زن و مرد بر یکدیگر محرم می شوند اما اگر یکی از آنها نباشد ازدواج صحیح نیست.
اما ثبت ازدواج از مسایل قانونی است که بر اساس ماده ۶۴۵ قانون مجازات اسلامی به منظورحفظ کیان خانواده ثبت واقعه ازدواج دائم، طلاق و رجوع طبق مقررات الزامی است و چنانچه مردی بدون ثبت در دفاتر رسمی مبادرت به ازدواج دائم، طلاق و رجوع نماید به مجازات حبس تعزیری تا یکسال محکوم می‌گردد.
والله اعلم و بالله التوفیق

محروم کردن از ارث

سوال: ببخشید مزاحم شدم سوالی داشتم اگه میشه کمکم کنید که بتونم به جواب قانع کننده برسم.
پدربزرگم با ازدواج عمه ام مخالف بود به همین جهت او را از ارث محروم کرد و امسال پدربزرگم فوت کرد حالا می خوان اموال پدربزرگم را تقسیم کنند آیا به عمه ام ارث می رسد یا نه؟ چون پدرم میگه باید اموال به طور مساوی تقسیم شود.
جواب: انسان تا قبل از مرگش اختیار اموالش را دارد و می تواند به هرکسی که می خواهد بیشتر بدهد و به هرکسی که می خواهد کمتر بدهد و می تواند به کسی که می خواهد چیزی ندهد. پدربزرگ شما هم تا زمانی که زنده بود اختیار اموالش را داشته و می توانست از اموالش به عمه شما چیزی ندهد اما بعد از وفات، اموال ایشان طبق دستور شریعت تقسیم می شود و عمه شما هم جزء کسانی است که ارث به او می رسد.
خداوند متعال سهم کسانی که ارث به آنها تعلق می گیرد را در قرآن ذکر کرده است و در پایان اولین بخش از آیات میراث این گونه می فرماید: «حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ» (نساء/13و14)
«اینها مقررات الهی است و هرکه از الله و رسولش اطاعت کند، او را داخل بهشت هایی می کند که از پای درختانش نهرها جاری است که در آن جاودانه اند و این همان کامیابی بزرگ است و هر که الله و رسول او را نافرمانی کند و از حدود او تجاوز نماید، وی را به آتشی درآورد که همواره در آن بماند و برای او عذاب خفّت باری خواهد بود».
بنابراین سهم ارث هرکس در قرآن مشخص شده است و کسی نمی تواند کسی را از پیش خود از ارث محروم کند.
والله اعلم و بالله التوفیق

آیا دست زدن به زن وضو را می شکند؟

سوال: آیا دست زدن به زن یا بوسیدن همسر وضو را می شکند یا نه؟

جواب: یکی از مسایل اختلافی بین مذاهب بحث باطل شدن وضو هنگام برخورد با زن است. علما در مورد این مساله به سه گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: تماس و برخورد مرد با زن در هر حال وضو را باطل می کند.
گروه دوم: اگر لمس با شهوت باشد وضو می شکند.
گروه سوم: لمس زن مطلقاً وضو را باطل نمی کند.
اما آنچه از احادیث و ادله ی معتبر می توان نتیجه گرفت این است که نظریه ی گروه سوم صحیح تر است.
چون از عایشه رضی الله عنها روایت شده است: «أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم قَبَّلَ امْرَأَةً مِنْ نِسَائِهِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الصَّلَاةِ وَلَمْ یَتَوَضَّأْ»: «رسول الله یکی از زنانش را بوسید و سپس به سوی نماز شتافت و (چون وضو داشت) وضو نگرفت». (سنن ابی داود/ش179)
همان طور که در حدیث مذکور مشاهده کردید، رسول الله قبل از رفتن به نماز یکی از همسرانش را بوسید و با همان وضو نماز خواند در صورتی که اگر دست زدن به زن سبب شکسته شدن وضو می شد رسول الله باید وضو می گرفت!

به این ترتیب اگر شوهر زنش را بوسید یا دستش را گرفت یا او را در آغوش گرفت، در صورتی که انزال نشود و یا آب مذی از او خارج نشد وضویش نمی شکند و همین طور وضوی زن هم نمی شکند.
زیرا اصل بقای وضو است و در قرآن و در سنت دلیلی نیامده است که لمس و دست زدن به زن سبب باطل شدن وضو می گردد به این ترتیب لمس، بوسیدن و در آغوش گرفتن همسر؛ وضو را باطل نمی کند.

والله اعلم و بالله التوفیق

حکم اقتداء به شخص فاسق

امامت دادن کار بسیار با ارزش و جایگاه ویژه و بالایی دارد لذا برای این کار بزرگ و مهم باید فردی که شایستگی این کار را دارد انتخاب شود.

برهمین اساس رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیثی می فرماید: «یَؤُمُّ القْوَمْ أَقْرَؤهُمْ لِکِتابِ الله تعالى فإنْ کَانُوا فی الْقِرَاءَةِ سَوَاءً فَأَعْلَمُهُمْ بالسّنّةِ فَإنْ کَانُوا فی السُنّةِ سَواءً فَأَقْدَمُهُمْ هِجْرَةً فإنْ کَانُوا فی الهجرة سَوَاءً فأَقْدَمُهُمْ سِلْماً- وَفی روَایة: «سِنّاً» - ولا یَؤُمّنّ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فی سُلْطَانِهِ ولا یَقْعُدُ فی بَیْتِهِ عَلى تَکْرمَتِهِ إلّا بإذْنِهِ»: «افرادی که در قرائت قرآن از همه ماهرتر هستند، امامت بدهند، اگر همه در قرائت با همه برابر بودند، کسی که در سنت از دیگران آگاهتر است؛ اگر همه در علم به سنت برابر بودند، کسی که در هجرت از دیگران پیشی گرفته، اگر در هجرت هم برابر بودند؛ کسی که زودتر از دیگران مسلمان شده است». (صحیح مسلم/ ش:3470 و...)

و در روایتی دیگر آمده است که ایشان فرمودند: «وَلْیؤمَّکُم أَکبَرُکُمَ»: «و بزرگ ترین شما برایتان امامت دهد». (متفق علیه)

اما بحثی که در اینجا مطرح می شود این است که اگر امامی مرتکب به گناهی می شد؛ به عنوان مثال: به کشیدن مواد مخدر همچون سیگار، تریاک و... اعتیاد داشت، در این صورت پشت سر چنین فردی نماز خواندن جائز است؟

در مورد این مساله بین مذاهب اسلامی و علما اختلاف نظر وجود دارد که خلاصه ی اختلاف آنها به شرح ذیل است:

احناف و شوافع اقتدا به شخص فاسق را جائز می داند.

علمای حنبلی و بنابر قولی از مالکی ها خواندن نماز پشت سر فرد فاسق جائز نیست.

علمای مالکی بین فسقی که فرد مرتکب می شود فرق گذاشته و می گویند: اگر فسق فعلی باشد مثل: زنا، شرب خمر و... که در این صورت پشت سر چنین فردی خواندن نماز جائز است اما اگر فسق به نماز تعلق می گرفت مثلا در رکن یا شرط یا سنتی در نماز به صورت عمدی خلل وارد می کرد در چنین صورتی اقتدا کردن به چنین فرد فاسقی جائز نیست.

این خلاصه ای از اختلاف علما و مذاهب بود که هریک از آیات و احادیث دلیل دارند که برای طولانی نشدن مطلب از بیان دلایل هریک از مذاهب صرف نظر کردم.

اما با احترام به نظر همه مذاهب و علما باید بگویم که: امامت فرد فاسق و خواندن نماز پشت سر چنین فردی صحیح است و قول راجح هم همین است.

چون مسلمانی که نمازش صحیح باشد، خواندن نماز پشت سر او هم صحیح است و از طرفی بسیاری از صحابه پشت سر برخی از کسانی که به ظلم و فسق معروف و مشهور بودند؛ نماز خواندند.

چنانچه عبدالله ابن عمر رضی الله عنهما پشت سر ظالمترین فرد یعنی حجاج بن یوسف ثقفی نماز خواند.

برهمین اساس امام طحاوی رحمه الله در کتاب «عقیدة طحاویة» که این کتاب مورد تأیید علمای اهل سنت می باشد، می گوید: «وَنَرَى الصَّلَاةَ خَلْفَ کُلِّ بَرٍّ وَفَاجِرٍ مِنْ أهل القبلة »: «ما معتقدیم نماز خواندن پشت سر هر نیکوکار و فاجری از اهل قبله جایز است». (عقیدة الطحاویة/ ش:69)

تذکر: بهتر این است کسی را که اهل خیر و صلاح است را به عنوان امام انتخاب کرد و پشت سرش نماز خواند.

خلاصه: اگر فردی فاسق امامت مسجد و افرادی را بر عهده داشت واجب است که او را نصیحت کرد اما چنانچه نصیحت را قبول نکرد؛ اگر اخراج کردنش باعث به وجود آمدن فتنه نمی شد باید از سمت امامت اخراج شود اما اگر اخراج کردنش سبب فتنه می شد مقتدی ها برای توبیخ کردنش به مسجد دیگری بروند و اگر این کار ممکن نبود به خاطر دفع فتنه و مصلحت جامعه می توان پشت سرش نماز خواند.

پاسخ به شبهه ای پیرامون تشهد

سوال: «مسلمانان در قسمتی از نماز می گویند: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» حال سوال این است که پیامبر وقتی به این قسمت می رسید چه می گفت؟»
لازم به ذکر است که این سوال و شبهه از سوی اسلام ستیزان به شکل خیلی بی ادبانه ای مطرح شده بود که بنده آن را اصلاح کردم.
قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم: پیامبرصلی الله علیه و سلم همان طوری که ما امروز نماز می خوانیم، نماز می خواندند و به عبارتی دیگر چگونگی و روش خواندن نماز و اصل آن را از پیامبر آموخته ایم و به گونه ای عمل می کنیم که ایشان عمل کرده است و این نه تنها در نماز است، بلکه در تمام مسائل و احکام دین به همان شکلی که رسول الله عمل کرده است ما هم عمل می کنیم.
بنابراین احکام برای همه ی مسلمانان است و پیامبر مقدم و اولی تر از همه در عمل کردن به احکام است و بین ایشان و سایر مسلمانان تفاوتی وجود ندارد مگر در بعضی از حقوق یا تکالیف خاص که مخصوص به خود پیامبر است.
حال می پردازیم به پاسخ این سوال:
همان طور که گفته شد پیامبر صلی الله علیه و سلم همان گونه نماز می خواند که اکنون ما می خوانیم و پیامبر اسلام برای این که به مسلمانان روش خواندن نماز را آموزش دهد، در حضور آنها نماز می خواند و می فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِى أُصَلِّى»: «نماز بخوانید، همچنانکه مرا می بینید نماز می خوانم». (متفق علیه)
تا جایی که روزی رسول الله صلی الله علیه و سلم بر روی منبر نماز خواند و بعد از این که نمازشان تمام شد رو به مردم کرد و فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا صَنَعْتُ هَذَا لِتَأْتَمُّوا بِی وَلِتَعَلَّمُوا صَلَاتِی»: « ای مردم این کار را کردم تا به من اقتدا کنید و نمازم را فرا گیرید». (متفق علیه)
پس تمام آنچه که ما در نماز می خوانیم همان چیزی است که رسول الله در نماز می خواندند و تهشد هم از این قاعده مستثناء نیست. چنانچه رسول الله مکرم اسلام تشهد را این چنین به ما و اصحابش آموزش دادند:
عبدالله بن مسعود رضی الله عنهما می گوید: ما به امامت پیامبر نماز خواندیم و گفتیم: سلام بر خدا، سلام بر جبرئیل، سلام بر میکائیل و سلام بر فلان و فلان؛ وقتى که پیامبر از نماز فارغ شد رو به ما کرد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّلامُ فَإِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلِ: التَّحِیَّاتُ لِلَّهِ وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیِّبَاتُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ فَإِنَّکُمْ إِذَا قُلْتُمُوهَا أَصَابَتْ کُلَّ عَبْدٍ لِلَّهِ صَالِحٍ فِی السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ»: «یکى از اسم های الله سلام است؛ شما وقتى در نماز برای تشهد مى نشینید باید بگویید: همه درود ها و برکات و پاکی ها سزاوار ذات الله مى باشد و درود و رحمت و برکت خدا بر شما اى رسول خدا و درود بر ما و بندگان صالح و درستکار خدا. وقتى که نمازگزار نام بندگان صالح را ذکر کرد ثواب آن به تمام بندگان درستکار خدا در زمین و آسمان مى رسد سپس باید بگوید: اعتراف مى کنم که هیچ کسى سزاوار پرستش نیست جز ذات الله و اعتراف مى کنم که محمّد بنده و فرستاده خداست». (متفق علیه)
پس به این نتیجه می رسیم که رسول الله صلی الله علیه و سلم همان طور که روش خواندن نماز را به ما آموخته، خواندن تشهد و الفاظ آن را به اصحاب و مسلمانان آموخته است و نماز رسول الله با سایر مسلمانان هیچ فرقی نداشته و این نمازی که ما می خوانیم همان نمازی است که رسول الله خوانده است و همه ی مذاهب اسلامی معتقدند صلوات و سلام فرستادن و شهادت دادن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم امری متعارف و رایج بوده که توسط پیامبر انجام می شده و این از رسول الله ثابت شده است و این مطلب و نظریه را منابع مختلف شیعه و سنی تأیید می‌کند.  

پاسخ به یک شبهه

مدتی پیش مطلبی دیدم که از دیدن آن بسیار تعجب کردم که عنوان آن این بود: «شهادت مقلدین توسط شراب» و ذیل این عنوان چنین مطلبی آمده بود: «در مذهب مقلدین حنفی: مَنْ شَرِقَ بِالْخَمْرِ فَمَاتَ فَهُوَ شَهِیدٌ: کسی شراب بنوشد و در گلویش گیر کند و بمیرد، شهید است». (رد المحتار/6/ 437)

بنده وقتی به آدرس داده شده مراجعه کردم این جمله و عبارت را دیدم اما برخلاف آن چیزی بود که گفته شده بود! در واقع کسی که این مطلب را نقل کرده بود عبارت علامه ابن عابدین را قیچی کرده و دست به خیانت علمی زده بود.

اما پاسخ به این شبهه:

قبل از این که به بررسی این شبهه بپردازم باید بگویم: علامه ابن عابدین رحمه الله یکی از علمای بزرگ احناف است و کتاب «رد المحتار على در المختار» که شرح «تنویر الابصار» می باشد یکی از کتب این عالم  فقیه حنفی مذهب می باشد و جزء کتب معتبر مذهب احناف به شمار می رود. علامه ابن عابدین در این کتاب به بررسی مسایل زیادی پرداخته است و مطالبی را از علمای مختلف مذاهب پیرامون مسایل مختلفی نقل کرده است؛ لذا تمام مسایلی که در این کتاب مطرح شده نظر همه ی علمای حنفی و قول مفتی به مذهب احناف نیست بلکه برخی مطالب این کتاب نقل قول های سایر مذاهب و علما می باشد.

حال با توجه به این توضیح به بررسی این شبهه می پردازم:

علامه ابن عابدین در کتاب «رد المحتار» بحثی را با این عنوان «مَطْلَبٌ الْمَعْصِیَةُ هَلْ تُنَافِی الشَّهَادَةَ ؟» آورده و به بررسی این مساله  که کسی در هنگام انجام گناه بمیرد، آیا آن شخص شهید هست یا نه، پرداخته است و ذیل این عنوان سخنی را از قول شیخ «علی أُجهوری» آورده و گفته است: «ثُمَّ نَقَلَ عَنْ بَعْضِ شُیُوخِهِ أَنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْهُ أَنَّ مَنْ شَرِقَ بِالْخَمْرِ فَمَاتَ فَهُوَ شَهِیدٌ...»: (شیخ أجهوری از برخی استادهای خودش نقل کرده است، هرکس به وسیله ی شراب خفه شود و بمیرد، آن شخص شهید است...).

و جالب است بدانید که شیخ «علی أُجهوری» که علامه ابن عابدین این سخن را از ایشان و ایشان از برخی اساتیدش نقل کرده است، یکی از علما و فقهای مالکی مذهب و از علمای اهل حدیث می باشد. (الأعلام/ زرکلی /5/ 13)

اما متاسفانه شخصی که چنین متنی را منتشر کرده بود این مساله و سخن را به مذهب احناف و پیروان آن نسبت داده بود؛ در حالی که علامه ابن عابدین در مورد این مساله سخن یکی از علمای مالکی را نقل کرده بود و این نظر و فتوای احناف نبود!

خلاصه: هرگز علمای حنفی چنین سخنی نگفته و چنین فتوایی نداده اند که «هرکس به وسیله ی نوشیدن شراب خفه شود و بمیرد شهید است» و این مطلب را تنها ابن عابدین در کتاب خویش آن هم از قول یکی از علمای مالکی که ایشان هم از برخی اساتید خودش نقل کرده است، آورده است که حتی خود همه ی علما و فقهای مالکی چنین چیزی را قبول ندارند و به عبارتی می توان گفت این سخن یا فتوا یک قول شاذ و مردودی است که هیچ یک از مذاهب اسلامی به آن فتوا نداده است.

در پایان از آن دسته افرادی که حال به هر اسمی در فضای حقیقی یا مجازی و با هر روش غیر علمی و اخلاقی تلاش می کنند که مذاهب اسلامی را مخدوش کنند، تقاضا دارم دست از این عوام فریبی ها دست بردارند و به دنبال اقوال شاذ و مردودی که در حاشیه و پاورقی های کتاب های فقهی آمده است نباشند تا این گونه به وسیله ی دروغ پردازی پیروان مذاهب را نسبت به مذهب شان بدبین و ایجاد اختلاف و ناهنجاری کنند.

نقد عملیات انتحاری

امنیت و آرامش نعمت بزرگی است که وجود آن در جامعه سبب می شود انسان ها زندگی آرام و مطلوبی داشته باشد همچنین مسلمانان و حتی غیرمسلمانان در سایه ی امنیت و آرامش می توانند به عبادت و برگزاری مراسم های مذهبی و دینی شان بپردازند.

اما متاسفانه چند سالی است در دنیا شاهد صحنه هایی دلخراش و غیرانسانی هستیم. شاید در رسانه ها دیده و یا شنیده باشیم که فردی در یک عملیات انتحاری مسجد یا فرودگاه یا مترو و یا مکان عمومی را منفجر کرد و خودش و تعدادی افراد بی گناه را به خاک وخون کشید.

آری متاسفانه در دنیا به ویژه در کشورهای اسلامی مثل عراق، سوریه، یمن، افغانستان، پاکستان، ترکیه و... شاهد چنین اتفاقاتی هستیم که افرادی جاهل با آموزش دیدن در سازمان ها و گروه های تروریستی که خود را به ظاهر منتسب به دین اسلام هم می دانند، دست به چنین عملیاتی می زنند و این چنین جوامع اسلامی و دنیا را ناآرام و ناامن می کنند و سبب تفرقه و جدایی مسلمانان و متنفر شدن غیرمسلمانان از دین اسلام می شوند.

برخی از رسانه ها این نوع عملیات را به دو گروه بزرگ مسلمانان یعنی شیعه و سنی نسبت می دهند اما باید بدانیم که هیچ مسلمانی به خودش چنین اجازه ای نمی دهد که مسجدی را با نمازگزارانی که برای عبادت پروردگار آمده اند یا مکانی را که افراد بی گناه در آن حضور دارند منفجر کند زیرا اسلام و تعالیم اسلامی چنین اجازه ای به آنها نداده است.  ادامه مطلب ...

رمضان و فلسفه گرفتن روزه

انسان علاوه بر جنبه مادی و جسمی، دارای جنبه معنوی و روحی هم هست و هر یک از آن ها در رسیدن به کمال مهم هستند و به برنامه های خاصی احتیاج دارند.

یکی از برنامه هایی که جنبه معنوی دارد، تقوا و پرهیزگاری است . اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی ارتقاء دهد و به کمال برسد باید خود را سرگرم لذت های جسمی و شهوات بدنی نکند و به عبارتی زندگی مادی را هدف خودش نداند .

انسان با روش ها و برنامه ی قرآنی و مسنون می تواند در مسیر تقوا و خودسازی حرکت کند و به کمال برسد اما یکی از بهترین، مؤثرترین و عمومی ترین راهی که انسان را در رسیدن به تقوا و خودسازی می تواند کمک کند، روزه است.

(به ادامه مطلب بروید)

ادامه مطلب ...