قرآن در رساندن پیام از اسلوب و روش های مختلفی استفاده کرده است که یکی از این روش ها تکرار یک کلمه، جمله و یا یک آیه می باشد که به طور کلی تکرار در قرآن را به دو دسته تقسیم می شود:
* تکرار لفظى: این که لفظى به صورت مفرد یا مرکب بیش از یک بار تکرار شده باشد که این نوع تکرار انواع و اقسام مختلفی دارد برای طولانی نشدن مطلب از بیان آنها خودداری کردم.
* تکرار معنوى: ممکن است یک مضمون و یا مفهوم یک آیه چند بار تکرار شود. مانند تکرار داستان ابراهیم یا موسى و... که داستان از نظر مفهوم یکی است اما آن داستان با الفاظ مختلفی بیان شده است.
شاید برای برخی این روش عجیب باشد و شاید برخی آن را بیهوده گویی تلقی کنند اما باید بگویم که در این روش فوائد زیادی وجود دارد و علما و قرآن پژوهان مطالبی را در این رابطه بیان کرده اند تا جایی که برخی در مورد این مساله کتاب تألیف کرده اند که از جمله ی آنها می توان کتاب «اسرار التکرار فی القرآن» تالیف «محمود بن حمزة کرمانی» را نام برد.
بنابراین تکرار در فصاحت کلام خلالی وارد نمی کند چون در علم معانى و بیان و بدیع چنین چیزی وجود ندارد که کلام فصیح باید از تکرار خالى باشد بلکه گاهى اوقات با توجه به شرایط و مقتضیات سخن، تکرار در کلام ضرورت هم پیدا مىکند.
فلسفه و انگیزه های تکرار در قرآن:
در قرآن بیهودهگویی وجود ندارد بلکه آیات و پیام های الهی هدفمند است و برای ما
درس و نکات مهمی دارد. در قرآن برخی آیات و جملات تکرار شده که در این تکرارها
حکمت های زیادی نهفته است که بنده با توجه به دو آیه ای که از آن سوال شده به
همراه توضیحاتی مختصر به آنها اشاره می کنم:
*تأکید: گاهی آیات و جملات به منظور تأکید کردن یک موضوع یا مسأله ای تکرار می شود. به عنوان مثال: در همین آیه ای که سوال شده بود، خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُواْ السُّوءَ بجِهَالَةٍ ثمَُّ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَالِکَ وَ أَصْلَحُواْ إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِیم» (نحل، 119): «به هر حال پروردگارت نسبت به کسانی که از روی حماقت و سفاهت کارهای بد می کنند و بعد از آن توبه می نمایند و به اصلاح می پردازند، بس آمرزنده و مهربان است).
همان طور که ملاحظه کردید در این آیه «إِنَّ رَبَّکَ» دو بار تکرار شده است که این تکرار دو علت می تواند داشته باشد:
* خداوند می خواهد این را به ما تأکید کند و بفهماند که هرکس از روی نادانی و جهل کار اشتباهی کرد و سپس توبه کرد و به فکر جبران و اصلاح اشتباهات خویش شد، او را می بخشد.
*زمانی که کلام طولانی شود، «إنّ» به همراه اسمش تکرار می شود. (أسرار التکرار فی القرآن/ ص: 163)
تذکر و یادآوری: تذکر ویادآوری در زندگی انسان اهمیت بسیار زیادی دارد چون انسان معمولا فراموش کار است به همین جهت خداوند در سی وهفت جای قرآن انسان را فراموش کار معرفی کرده است. لذا گاهی اوقات نیاز هست که برخی مسایل یادآوری شود.
به همین جهت خداوند در سوره نور، آیه 59 را تکرار کرد در حالی که در آیه ی قبل فرموده بود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ...» (نور/58): (ای کسانی که ایمان آورده اید! باید بردگان شما و همچنین کودکان تان که به حدّ بلوغ نرسیده اند در سه وقت اجازه بگیرند).
اما از آنجایی که این مساله مهم است و ممکن است انسان این مساله را فراموش کند، در آیه بعد مجددا تاکید و یادآوری شد: «وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا...» (نور/59): (هنگامی که کودکان شما به سن بلوغ رسیدند باید اجازه بگیرند).
البته علت های دیگری همچون: «هشدار، هدایت افکار، تکرار تهدید و... » وجود دارد که بنده به خاطر طولانی نشدن مطلب به همین مقدار اکتفا کردم.
بنابراین اگر در قرآن، آیه یا جمله یا کلمه ای تکرار شده است بنابر علت های مختلفی این کار صورت گرفته است که این مساله خالی از حکمت نیست و این تکرارها در فصاحت و بلاغت قرآن خللی وارد نمی کند.
طرح شبهه: در قرآن کلمات فراوان غریب و بعضا در غیر از معنی اصلی بکار برده شده است. به عنوان مثال: در قرآن مکررا از دین ابراهیم به عنوان «حنیف» یاد شده است؛ «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَٰکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»: (ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه یکتا پرستی مسلمان بود، و هرگز از مشرکان نبود) و... .
واضح است که حنیف در قرآن به معنای راست و درست بکار رفته است در حالی که معنی اصلی آن کج و منحرف است! که این نشان می دهد محمد معنای درست کلمه را نمی دانست.
پاسخ به این شبهه: کسی که چنین شبهه ای را مطرح کرده در حقیقت از زبان و لغت عربی ناآگاه و بی اطلاع بوده است در نتیجه معنای «حنیف» را به صورت دقیق نتوانسته معنا کند و اگر این شخص قبل از ایراد گرفتن به قرآن و محمد صلی الله علیه و سلم به فرهنگ لغت های مختلف مراجعه می کرد هرگز چنین سخنی نمی گفت و چنین شبهه ای را مطرح نمی کرد.
کلمه ی «حنیف» در فرهنگ لغت های مختلف چنین ترجمه و معنا شده است:
راست- مستقیم- معتقد به دین اسلام. «فرهنگ جامع معین»
جمع حنفاء است و به معنای: معتقد حقیقی- راست دین- مومن راستین- مومنی که علیه معتقدات نادرست مبارزه می کند، می باشد. «فرهنگ معاصر آذرتاش آذرنوش»
میل کننده به حق در دین و جز آن... و هرجا کلمه ی حنیف به تنهایی آمده باشد به معنای مسلم است (أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً: و رویت را برای دین در حالی که مسلمان هستی راست گردان). «فرهنگ لاروس»
تذکر: جهت طولانی نشدن مطلب به همین مقدار ترجمه بسنده می کنم. علاقه مندان جهت اطلاعات بیشتر می توانند به سایر کتب لغت مراجعه کنند.
همان طور که مشاهده کردید «حنیف» به معنای: کسی که مومن واقعی است و بر راه راست قرار دارد و به دین اسلام معتقد است، می باشد و در عصر جاهلیت به کسی که از دین ابراهیم علیه السلام پیروی می کرد و از پرستش بت ها دوری می کرد و حج انجام می داد و ختنه می کرد، حنیف گفته می شد. (المفردات فی غریب القرآن/ القاموس المحیط/ لاروس و... )
اما کسی که چنین شبهه ای را مطرح کرده در حقیقت جهل و نادانی خود را نسبت به زبان عربی و آیات قرآن ظاهر کرده است که کلمه ی «حنیف» را به کج و منحرف ترجمه کرده است!
در حالی که «حنیف» از ریشه ی «حَنَفَ» که به معنای «راست و مستقیم» است، می باشد و کلمه ی مقابل «حَنَفَ»، «جَنَفَ» که به معنای «کج و منحرف» است، می باشد.
ظاهرا کسی که چنین شبهه ای را مطرح کرده است «حنیف» را «جنیف» دیده در نتیجه «حنیف» را به «کج و منحرف» ترجمه کرده است و مرتکب چنین اشتباهی شده است.
*طرح شبهه: در آیه «إِنَّ مَثَلَ عِیسَىٰ عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» (آل عمران/59): (در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل آدم است او را از خاک آفرید سپس به او گفت باش پس می باشد) واقعه ی خلقت آدم را که در گذشته اتفاق افتاده است را ذکر کرده و برای آن فعل آینده (فیکون) بکار برده است که این غلط است.
*پاسخ به این شبهه: در این آیه نه تنها اشتباهی وجود ندارد بلکه این آیه از آیاتی است که بیانگر بلاغت زبان عربی و آیات قرآن است و در مطلب گذشته توضیحاتی پیرامون این مساله داده شد که چرا قرآن و عرب ها در بیان کار یا حادثه ای که در گذشته اتفاق افتاده است از فعل مضارع (آینده) استفاده می کنند. اما برای تکمیل مطالب گذشته و پاسخ به این آیه نکاتی لازم است که بدانیم.
عرب ها زمانی که بخواهند کار یا حادثه ای را که در گذشته اتفاق افتاده را به زمان حال بیاورند از فعلی که استمرار داشته باشد استفاده می کنند و فعل مضارع این قابلیت و ویژگی را دارد. درست است کار یا حادثه ای در گذشته اتفاق افتاده اما همین حادثه و فعل را به صورت مضارع (آینده) می آورند که علت این کار را ابن هشام در «مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب» بیان کرده و می گوید: «ماضی (گذشته) به صورت مضارع (آینده) آورده می شود برای این که آن اتفاق و حادثه را (شنونده یا خواننده) در ذهنش حاضر ببیند به طوری که گویا الان آن را مشاهده می کند».
و از این نوع جایگزینی (آوردن فعل مضارع به جای فعل ماضی) در آیات قرآن و اشعار عربی زیاد دیده می شود. به عنوان مثال:
در جای دیگر از قرآن آمده است: «وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا».
تأبط شرا یکی از شاعران زمان جاهلیت زمان است که در شعری این چنین سروده است:
«بأنی قد لقیت الغول تهوی بسهب کالصحیفة صحصحان / فأضربها بلا دَهَشٍ فخرت صریعًا للیدین وللجران»
در اینجا شاعر خاطره ای را که در گذشته برای او اتفاق افتاده را تعریف می کند اما این اتفاق را با فعل مضارع «أضربها» تعریف و بیان می کند به خاطر این که صحنه درگیری او با غول در ذهن مخاطب نمایان شود و به مخاطب بگوید که این شجاعت و شهماتش دوباره تکرار می شود و اگر دوباره با غولی درگیر شود مجددا او را خواهد زد.
بنابراین در آیه 59 آل عمران هم همین روش به کار رفته است و خداوند برای این که آفرینش آدم و انسان را در ذهن مخاطب نمایان کند و از طرفی به مخاطب بفهماند که خلقت آدم و تولد انسان ادامه خواهد داشت، از فعل مضارع استفاده کرده است.
چنانچه علامه آلوسی در تفسیر این آیه می گوید: «فعل مضارع به جای فعل ماضی به کار رفت به خاطر این که خلقت آدم را به صورت واقعه ای که الان در حال اتفاق افتادن است پیش روی مخاطب تجسیم کند و این گونه شگفتی و خارق العاده بودن خلقت و آفرینش آدم را یادآور شود». (روح المعانى/ ج2/ ص 179)
طرح شبهه:خداوند در قرآن می گوید: «عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیم» (قلم/13): «(دشمن محمد) متکبر است و خشن با آنکه "حرامزاده " و بی اصل و نسب است». در اینجا خداوند است که این فحش را به دشمنان محمد نسبت می دهد و در این آیه خداوند زنازادگی را به دشمنان محمد نسبت می دهد.
پاسخ به این شبهه: متاسفانه دشمنان اسلام و قرآن همیشه قبل از آگاهی و تحقیق پیرامون آیات قرآن، شبهاتی را مطرح می کنند که هرگز جنبه ی علمی ندارند. قبل از این که به بررسی کلمه «زنیم» بپردازم باید شأن نزول این آیه را بدانیم.
مفسرین در شأن نزول این آیات اختلاف دارند. برخی گفته اند این آیات در مورد «أخنس بن شریق» و برخی گفته اند در مورد «أسود بن عبد یغوث» یا «عبد الرحمن بن الأسود» نازل شده است. اما طبق قول مشهور، اکثر مفسرین و علما معتقدند این آیه و آیات قبل و بعد آن در مورد «ولید بن مغیرة» نازل شده است. (تفسیر المنیر/ ج29/ ص50)
بنابراین منظور خداوند متعال در این آیات بنابر قول مشهور «ولید بن مغیرة» می باشد نه همه ی دشمنان محمد صلی الله علیه و سلم. ادامه مطلب ...
*طرح شبهه: در این آیه «وَأَنزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِن صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا» (احزاب/26): (و کسانى از اهل کتاب را که مشرکان را پشتیبانی کرده بودند از دژهایشان به زیر آورد و در دلهایشان هراس افکند گروهى را می کشید و گروهى را اسیر می کنید) که در مورد ریشه کنی یهودیان بنی قریظه است که بعد از جنگ در تأیید رفتار محمد نازل شده است و این آیه چون در مورد گذشته است و از گذشته سخن می گوید، طبعا باید افعال استفاده شده همگی به زمان ماضی باشند اما محمد در ابتدای این آیه از سه فعل ماضی و در آخر آیه از دو فعل مضارع (آینده) استفاده کرده است و این برخلاف قواعد دستوری است.
*پاسخ به این شبهه: در قرآن افعال به شش حالت تغییر می کنند و جاگزین افعال دیگر می شوند که یکی از آن حالت ها این است که گاهی اوقات فعل مضارع جاگزین فعل ماضی می شود.در زبان عربی گاهی اوقات برای این که حادثه یا کاری که در زمان گذشته اتفاق افتاده است را به تصویر بکشند و آن را تجسیم کنند به طوری که گویا آن کار یا حادثه در حال حاضر و در مقابل چشم خواننده یا شنونده در حال به وقوع پیوستن است، از فعل مضارع استفاده می شود.
ابن اثیر در مورد این مساله می گوید: «بدان که استفاده کردن از فعل مضارع در خبردادن از کاری که در گذشته اتفاق افتاده است بسیار بلیغتر و رساتر از این است که از فعل ماضی استفاده شود؛ چرا که فعل مضارع حالت آن کاری که در آن لحظه اتفاق افتاده را بیان می کند و آن تصویر را زنده می کند به طوری که گویا شنونده آن سخن را در همان لحظه مشاهده می کند در حالی که فعل ماضی چنین قابلیت و ویژگی را ندارد». (المثل السائر فی أدب الکاتب والشاعر/ ج2/ ص 145)
برهمین اساس در آیه 26 سوره احزاب از دو فعل مضارع «تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ» استفاده شده است تا به این وسیله خداوند آن اتفاق مهم و قدرت خویش را برای شنونده و خواننده به تصویر بکشد و از طرفی به مسلمانان بفهماند که مانند چنین اتفاقی در آینده هم اتفاق خواهد افتاد.بنابراین استفاده از فعل مضارع در این حالت که خارج از روش معمول و سیاق کلام است، باعث به وجود آمدن دو حالت می شود:
اول: دلالت صرفی فعل که بر زمان حال یا آینده دلالت دارد.
دوم: دلالت سیاقی فعل که اشاره به زمان گذشته میکند.
که جمع این دو حالت باعث ایجاد زمانی به نام «گذشته حاضر» می شود که
این زمان چنانچه گفته شد، فعلی را که در گذشته اتفاق افتاده است را به زمان حاضر
میآورد و در مقابل چشم شنونده یا خواننده قرار می دهد به طوری که گویا آن فعل هم
اکنون در حال جریان است و یا دوباره اتفاق می افتد و تکرار خواهد شد که این روش
بیان در آیات بسیاری از قرآن کریم و حتی اشعار قدیمی عرب به چشم می خورد که یکی از
انواع بلاغت کلام به شمار می رود و این جایگزینی ها (استفاده از فعل مضارع به جای
فعل ماضی) بیانگر گوشه ای از بلاغت و اعجاز بیانی قرآن کریم می باشد که چگونه با
تصرف در زمان افعال و جابهجایی و در به کارگیری آنها به بیان مقاصد و اهداف خود
میپردازد.
برهمین اساس برخی از مترجمین قرآن دو فعل «تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ» را به «کشتید و اسیر کردید» ترجمه کرده اند چون
این قسمت آیه «قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقًا
تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِیقًا» به صورت جمله حالیه آمده است لذا این
جمله حالیه به صورت ماضی (گذشته) ترجمه و معنا می شود و تجزیه و ترکیب این آیه به
صورت زیر است:
«فریقا» = مفعول مقدم فعل «تقتلون»
«تقتلون» = حال منصوب و جمله مفسره یعنی در محل نصب حال از ضمیر «قلوبهم»
«تاسرون فریقا» = معطوف است و به جمله قبلی عطف می شود.
بنابراین ترجمه ی صحیح آیه به این شکل است: «خداوند کسانی از اهل کتاب (بنی قریظه) که احزاب را پشتیبانی کرده بودند از دژهایشان پائین کشید و به دل هایشان ترس و هراس انداخت، گروهی را کشتید و گروهی را اسیر کردید».
پس با توجه به این توضیحات در این آیه اشتباهی وجود ندارد بلکه در ذهن کسانی که از اسلوب قرآن و زبان عربی آگاهی ندارند چنین اشتباهی به وجود آمده است.