عاشورا و حادثه ی کربلا

عاشورا حادثه ای نبود که در یک نیم روز در سال 61 هجری اتفاق افتاده باشد، بلکه عاشورا و حادثه ی خونین کربلا از جمله حوادث تاریخی و دردناکی است که بعد از رحلت پیامبر اکرم اتفاق افتاد و این حادثه برای همه مسلمانان گران و سنگین تمام شد زیرا در عاشورای سال 61 نوه ی رسول الله و فرزند علی ابن ابی طالب و فرزند زنان اهل بهشت فاطمه زهرا و سردار جوانان اهل بهشت حسین بن علی رضی الله عنهم و خانواده ی ایشان به بدترین شکل ممکن به شهادت رسیدند.

کسانی که در روز عاشورا و در کربلا چنین جنایتی را مرتکب شدند در واقع بویی از انسانیت و مسلمانی نبرده بودند که چنین جسارتی را به نوه ی رسول الله کردند.

جایگاه و مقام اهل بیت برای هر انسان مسلمانی روشن است زیرا محبت با آل بیت رسول الله صلی الله علیه وسلم امری است لازم و واجب که مسلمین باید به خانواده ی رسول الله صلی الله علیه و سلم احترام بگذارند و ایشان را در عمل اسوه و الگوی خویش قرار دهند زیرا اقتداء به سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم و اهل بیت پاکش بهترین وسیله برای سعادت دنیا و آخرت مسلمان است و در روایات و احادیث زیادی به این مساله تاکید شده است که ما موظفیم به اهل بیت احترام بگذاریم.

برهمین اساس به مناسبت فرارسیدن روز عاشورا و حادثه ی کربلا تصمیم گرفتم مطالبی مختصر پیرامون این موضوع به شما عزیزان ارائه دهم.   

بیوگرافی امام حسین رضی الله عنه

حسین بن علی رضی الله عنه در5 شعبان سال 4 هجری به دنیا آمد. با به دنیا آمدن امام حسین، رسول الله صلی الله علیه وسلم برای او دعا کرد و نامش را "حسین" گذاشت. هنگام وفات رسول اکرم صلی الله علیه و سلم امام حسین حدود شش 5/6 سال سن داشت. امام حسین فرزند علی ابن ابی طالب و دختر رسول الله، فاطمه زهرا رضی الله عنهم بود. در واقع ایشان در خانواده ای بهشتی به دنیا آمد.

فضایل امام حسین رضی الله عنه

* ابو ایوب انصاری رضی الله عنه می فرماید: روزی نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم رفتم، دیدم که حسن و حسین رضی الله عنهما بر سینه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم بازی می کنند. گفتم: یا رسول الله! اینها را دوست داری؟ فرمود: چرا دوست نداشته باشم، اینها دو ریحانه (موجب راحت و شادمانی) من در دنیا هستند.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در مورد امام حسن و امام حسین این چنین فرمودند: «حسن و حسین سرور جوانان بهشت هستند.» (مسند أحمد، ش: 11777) (المعجم الکبیر/ش: 2611) (سنن الترمذی، ش:3768) و...

* یزید بن ابی زیاد می گوید: یک بار رسول خدا صلی الله علیه و سلم صدای گریه ی حسین را شنید، به مادرش (فاطمه) فرمود: آیا نمی دانی که گریه ی او مرا ناراحت می کند؟ (المعجم الکبیر/ ش: 2847)

* حسین رضی الله عنه بسیار متواضع بود، روزی بر جماعتی از فقرا که پاره نان هایی بر زمین گذاشته بودند و می خوردند گذشت و در حالی که بر مرکبی سوار بود به آنها سلام گفت. آنها به او گفتند: ای پسر رسول خدا! بفرمایید! حسین از مرکب خویش فرود آمد و گفت: (إن اللهَ لا یحِب الْمُسْتَکْبِرین) «خدا مستکبران را دوست ندارد»، آنگاه نشست و با آنها مشغول خوردن شد و سپس فرمود: شما مرا دعوت کردید من هم اجابت نمودم، اکنون من شما را برای صرف غذا به خانه ی خود دعوت می کنم، آنها دعوت او را پذیرفتند و به منزل وی رفتند. (الجوهرة فی نسب النبی و أصحابه العشرة، ج2/ ص213-214)

بیوگرافی یزید بن معاویه

یزید در سال 25 یا 26 یا 27 هجری (بنابر اختلاف روایات) به دنیا آمد.

طبرانی می گوید: «یزید در جوانی اهل شراب بود و به شیوه ی جوانان عمل می کرد». (البدایة والنهایة، ج 8/ ص228)

ابن کثیر در تاریخ خود می گوید: «ازعیوب یزید این بود که دنبال خواسته های نفسانی می رفت، گاهی بعضی از نمازها را ترک می کرد و نمی خواند. بیشترین عیبی که متوجه او شده، شراب خواری و شهوت پرستی و ارتکاب بعضی از اعمال ناپسند بود. یزید را به «زندیق» و ملحد بودن متّهم نکرده اند، بلکه فاسق بوده است. گویند: یزید به موسیقی و باده نوشی و شکار شهرت داشت و به داشتن سگ و غلام علاقه مند بود. قوچ و خرس و میمون را به جان هم می انداخت و تماشا می کرد». (البدایة والنهایة، ج 8، ص 230)

چگونه به حکومت رسیدن یزید

معاویه، حسن بن علی (برادر امام حسین) رضی الله عنه را جانشین بعد از خود قرار داده بود. اما اطرافیان معاویه جانشینی یزید را مطرح کردند، به همین جهت معاویه در جانشینی بعد از خود دچار شک و تردید شد تا این که حسن بن علی رضی الله عنه از دنیا رفت و زمینه ی به حکومت رسیدن یزید فراهم شد و تصمیم معاویه هم قطعی شد.

به این ترتیب معاویه در سال 49 هـ. ق. مردم را برای بیعت با یزید فرا خواند اما عموم مسلمانان با شناختی که از یزید داشتند این کار را نمی پسندیدند تا جایی که عده ای به یزید گفتند که این کار به صلاح تو نیست و روزی که به دست یزید بیعت شد، 34 ساله بود.

اما در سال 56 هـ. ق. معاویه بار دیگر بحث بیعت با یزید را مطرح کرد و به تمام شهرستان ها پیام داد که با یزید بیعت شود درنتیجه همه بیعت کردند جز عبدالرحمن بن ابی بکر، عبدالله بن عمر، حسین بن علی، عبدالله بن زبیر و ابن عبّاس (رضی الله عنهم).

به قدرت رسیدن یزید حادثه ای بود که در عصر اول اسلام و عصری که متصل با دوره خلافت راشده بود، اتفاق افتاد و این قابل تحمل نبود زیرا در آن وقت هنوز بزرگانی از صحابه و تابعین در قید حیات بودند و در میان آنان کسانی بودند که به خلافت و رهبری مسلمانان سزاوارتر بودند و بهتر می توانستند اهداف و آرمان های اسلامی را که قرآن بیان کرده است؛ تحقق بخشند. به قول عمر بن خطاب رضی الله عنه: «به پروردگار کعبه سوگند! که می دانم عرب چه وقت هلاک می شود؛ وقتی که حاکم آنها کسی باشد که زمان جاهلیت را در نیافته و در اسلام امتیازی نداشته باشد.» (البدایة والنهایة، ج 8/ ص 232)

و یزید کسی بود که نه تنها زمان جاهلیت را ندیده بود و در اسلام هیچ جایگاه و فضیلتی هم نداشت، بلکه دارای عادت های زشتی بود که بدور از تعالیم اسلام و قرآن و سنت رسول الله بود و بعد از به قدرت رسیدن یزید هم شاهد این بودیم که اسلام و جامعه ی عرب به هلاکت رسید و حوادث تلخ و ناگواری در زمان حکومت یزید اتفاق افتاد که از جمله ی آنها حادثه ی دردناک کربلا و شهادت امام حسین بود که در اینجا به بیان واقعه ی کربلا به صورت مختصر می پردازیم.

زمانی که بیعت با یزید شدت گرفت امام حسین به مکه پناه برد. در این زمان بود که اهل عراق به امام حسین نامه فرستادند که به عراق بیاید تا به جای بیعت با یزید با ایشان بیعت کنند. امام حسین برای روشن شدن حقیقت و واقعیت این نامه ها پسرعموی خود (مسلم بن عقیل) را به کوفه فرستاد. زمانی که مسلم به کوفه رسید مردم کوفه از او استقبال کردند و برای خلافت امام حسین با دست مسلم بیعت کردند. زمانی که یزید از بیعت مردم کوفه با امام حسین آگاه شد استاندار کوفه (نعمان بن بشیر) را به خاطر برخورد سست و ضعیفش در مقابل این جریان برکنار کرد و استانداری کوفه و بصره را به عبیدالله بن زیاد واگذار کرد.

عبیدالله بن زیاد سران قبایل را جمع کرد و آنها را از بیعت کردن با امام حسین و یاری ایشان منصرف کرد به این ترتیب هریک از سران قبایل با زور و تهدید از قوم خود خواستند که مسلم و امام حسین رضی الله عنهما را یاری نکنند. طولی نکشید که مردم مسلم را تنها گذاشتند تا جایی که کسی نبود که او را راهنمایی یا به خانه ی خود پناه دهد. مسلم که اوضاع را این چنین دید ازمحمّد بن اشعث خواست که کسی را نزد حسین بفرستند تا به وی بگوید که بازگردد و فریب کوفیان را نخورد؛ و به او بگوید که اهل کوفه به او دروغ گفته اند و به من نیز خیانت کرده اند.  قبل از تنها شدن مسلم و منصرف شدن مردم کوفه، امام حسین از مکه به سمت کوفه راه افتاده بود و فرستاده ی اشعث، حسین را در محلی به نام «زباله» (که تقریبا چهار روز راه با کوفه فاصله داشت) ملاقات کرد و پیام مسلم را به او رسانید. اما امام حسین رضى الله عنه باور نکرد و گفت: «هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد، هر بلایی که بر سر ما بیاید آن را در حق خود موجب اجر و پاداش و در حق یزید و فرمانده های او موجب تباهی می شماریم». (البدایة والنهایة، ج 8/ ص 159)

به این ترتیب امام حسین وارد کربلا شد. هنگامی که امام حسین رضی الله عنه به کربلا رسید، پرسید: اسم این سرزمین چیست؟ گفتند: کربلا، فرمود: «آری، کرب و بلا». (کرب یعنی غم). در اینجا بود که ابن زیاد به عمربن سعد دستور داد تا آب را بر روی امام حسین رضی الله عنه و یاران ایشان ببندند.

ابن سعد، شَمِر بن ذی الجوشن را به فرماندهی پیاده نظام منصوب کرد. تا این که در شب پنجشنبه نهم محرم، لشکر یزید و ابن زیاد به امام حسین و یارانش حمله کردند. امام حسین در آن شب به اهل بیتش سفارش هایی کرد و برای یارانش خطبه ای ایراد نمود و فرمود: «شما اختیار دارید بروید و مرا تنها بگذارید؛ زیرا دشمن مرا می خواهد» برادران، پسران و برادرزادگان وی گفتند: «خدا هرگز روزی را نیاورد که پس از تو زنده بمانیم». فرزندان عقیل گفتند: «خود و اموال و خویشان خود را فدایت خواهیم کرد، بعد از شما زندگی برای ما تلخ و ناگوار خواهد بود».

امام حسین رضی الله عنه روز جمعه دهم محرم، نماز صبح را با یاران خود که سی و دو نفر سوار و چهل نفر پیاده بودند، خواند و سپس بر اسب خود سوار شد و قرآن را پیش روی خود قرار داد.

پسرش، علی بن حسین (زین العابدین) نیز که ضعیف و بیمار بود، در جنگ شرکت کرد.

امام حسین نزدیک سپاه دشمن رفت و آنها را از نسب، مقام و فضایل خویش آگاه ساخت و فرمود «من فرزند دختر پیامبر شما هستم. به خود آیید و از خویشتن بپرسید که آیا برای شما رواست که فردی چون مرا بکشید؟...» در این هنگام حرّبن یزید ریاحی به اسب خود نهیب زد و به امام حسین پیوست و در رکاب ایشان جنگید تا شهید شد.

شمربن ذی الجوشن به یاران امام حسین رضی الله عنه حمله کرد، آنها مردانه در برابر او ایستادگی کردند و تا پای جان جنگیدند و بسیاری از برادران حسین بن علی رضی الله عنهما به شهادت رسیدند.

شمر فریاد زد که منتظر چه هستید؟ حسین را بکشید. زرعه بن شریک تمیمی جلو رفت و با شمشیر به شانه مبارک امام حسین ضربه ای زد، سپس سنان بن انس نخعی جلو رفت و ایشان را با نیزه زخمی کرد و سپس از اسب پایین آمد و سر مبارک امام حسین را از تن جدا کرد.

ابومخنف به نقل از جعفربن محمد می گوید: «هنگامی که حضرت حسین رضی الله عنه به شهادت رسید 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر بر بدن مبارکش ظاهر بود». (البدایة والنهایة، ج 8/ ص 188)

بنابر قول مشهور مورخین تعداد کسانی که با امام حسین رضی الله عنه در کربلا شهید شدند هفتاد و دو نفر بودند. از محمّد بن حنفیه نقل شده است که:«هفده نفر از نسل حضرت فاطمه رضی الله عنها بودند که همراه امام حسین رضی الله عنه به شهادت رسیدند».(البدایة والنهایة، ج 8، ص 189)

امام حسین رضی الله عنه روز جمعه 10 محرم سال 61 هجری به شهادت رسید و در آن هنگام عمر ایشان 54 سال و 6 ماه و 15 روز بود.

واقعه ی حرّه و مرگ یزید                                                                                         

بعد از حادثه ی کربلا، یزید تنها به این کار ننگین خود اکتفا نکرد تا این که در سال 63هـ واقعه ی حره رخ داد. این حادثه لکّه ی ننگی است بر پیشانی تاریخ صدر اسلام. زیرا یزید، به مسلم بن عقبه اجازه داد که به مدت سه روز شهر مدینه را مورد هرگونه غارت و تاراج قرار دهد.

ابن کثیر در مورد این قضیه می گوید: «در این سه روز به قدری فساد و خراب کاری در شهر نبوی صورت گرفت که از حد و مرز خارج است. یزید می خواست حکومت و قدرت خود را مستحکم کند و بدون جنگ و مخالفی حکومت کند، اما پوزه اش به خاک مالیده شد و خداوند او را ناکام گردانید».

یزید بعد از این واقعه زیاد زنده نماند و حدود 4 سال بیشتر حکومت نکرد و در 14 ربیع الاول سال 64 هجری قمری از دنیا رفت و با مرگ یزید، حکومت آل ابوسفیان پایان یافت.

پیام های عاشورا

پس عاشورا و حادثه ی کربلا و شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین واقعه ای کم اهمیت نیست که به همین راحتی از کنار آن بگذریم. در واقع حوادثی که در طول تاریخ اسلام اتفاق افتاده است اگرچه تلخ و غم انگیز است اما هر کدام از آنها برای ما پیام ها و درس هایی دارد که باید به آنها توجه کرد. حادثه ی کربلا و شهادت امام حسین و خانواده ی ایشان اگرچه تلخ و غم انگیز است و دل هر مسلمانی را به درد می آورد اما شهادت امام حسین و حرکت امام حسین برای ما پیام ها و درس های آموزنده ای دارد.

در واقع بزرگان ما به ویژه اهل بیت همان طور که در طول زندگی خود مایه ی خیر و برکت برای اسلام و بیداری مسلمانان بوده بعد از مرگ و شهادت شان هم مایه ی خیرو برکت و بیداری بیشتر مسلمانان است زیرا مسلمین با اقتدا کردن به رسول الله و اهل بیت ایشان به سعادت و رستگاری می رسند و با مطالعه ی سیرت آن بزگواران درس های زیادی می توانند بگیرند که قطعنا در مسیر بندگی برای آنها مفید خواهد بود. امام حسین و برادرش امام حسن و پدرش امام علی هرگز به فکر حکومت و ریاست نبودند اما اگر متوجه ی کجی در سیستم خلافت و حکومت می شدند آن را به هر شکل ممکنی راست می کردند اگرچه به قیمت از دست دادن جانش شان تمام می شد و آن دوره هایی که خودشان خلیفه و امیرمومنان بودند به بهترین شکل ممکن براساس حکم الله و رسولش حکومت کردند و همیشه عدالت را رعایت می کردند.

متأسفانه خلافت، بعد از خلفای راشدین به تدریج تبدیل به نظام موروثی و خاندانی شد. عرب و مسلمانان، در برابر این نظام، سرتسلیم فرود آوردند، هیچ کس نمی توانست در قیام علیه پادشاهان امید پیروزی داشته باشد، مگرکسانی که از شرافت نسبی و برتری خانوادگی برخوردار بودند و همچنین از حمایت و پشتیبانی قومی و مردمی بهره مند بودند و توان مبارزه با قدرت مستحکم آنها را داشتند. لذا کسانی که از اوضاع فاسد روزگار خود به تنگ آمده و از ضایع شدن اموال مسلمانان در خوش گذرانی های حکّام رنج می بردند، با آنها مبارزه کردند و در صدد اصلاح درآمدند.

امام حسین از آنجایی که فرزند علی و نوه ی رسول الله بود نمی توانست ظلم و خیانت های یزید و فرماندهان او را ببیند به همین جهت یزید را لایق خلافت نمی دانست و ایشان به خاطر اصلاح امت علیه یزید قیام کرد. چنانچه خود امام حسین علت خروج و قیام خود را این چنین بیان کرد: «انما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر»: «من برای اصلاح امت جدم رسول الله (ص) قیام کردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم».

پس امام حسین به دنبال قدرت و حکومت نبود بلکه به دنبال اصلاح امت جدش رسول الله بود اما یزید و مأموران او مرتکب اشتباه و جنایت بزرگی شدند و ایشان را به بدترین شکل ممکن به شهادت رساندند. یزید و یارانش فکر می کردند با از بین بردن امام حسین می توانند به اهداف خود برسند اما با شهادت امام حسین و ریخته شدن خون وی نه تنها یزید و یارانش پیروز نشدند بلکه مسلمانان بیدار شدند و حسین ها به وجود آمدند و نهضت حسینی به وجود آمد و در یک جمله می توان گفت خون بر شمشیر پیروز شد.

اما پیام های عاشورا:

پیام های اعتقادی: توحید در عقیده و عمل، رسالت پیامبر، بدعت ستیزی، امربه معروف و نهی از منکر.

پیام های اخلاقی: آزادگی، ایثار، تکریم انسان، توکل، جهاد، صبر و استقامت، عزت، عمل به تکلیف، اصلاح.

پیام های عرفانی: محبت به الله، بلا و ابتلا، فدا شدن در راه الله، رضا و تسلیم، اخلاص و قیام برای خدا.

پیام های احیاگری: احیای کتاب و سنت، حمایت از دین، حمایت از حق، احیای شعائر دین، نماز و هجرت.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد